زندگی نامه شیخ محمد کشی

زندگی نامه شیخ محمد کشی 

تهیه و تنظیم: روح الدین مهدوی خواه

تذکر: مقاله حاضر تلفیقی از مقالات مختلف اینترنتی است.

اسم و نسب‏ نام وى، محمّد فرزند عمر بن عبدالعزيز، كنيه‏اش «ابوعَمرو»[1] و زادگاهش شهر «كَشّ»، ;که [2] در جهان اسلام چندین منطقه جغرافیایی به کش معروف است . از میان آنها انتساب مولف به دو منطقه شهرت بیشتری دارد شهری در ماوراءالنهر بین سمرقند و بلخ که در کشور ازبکستان قرار دارد. وروستایی است در اطراف گرگان

احتمال درست بودن قول اول بیشتر است زیرا

 

1)  بیشتر مشایخ درجه اول کشی و عموم دیگر مشایخ او منسوب به شهرهای ماوراءالنهر هستند.

 2)  مهمترین استاد کشی ، محمد بن مسعود عیاشی که تقریبا یک چهارم روایات کتاب رجال کشی از اوست متعلق به سمرقند است .

 3)بنا به گفته میرداماد اکثر راویان منسوب به کش در شیعه متعلق به شهر کش در نزدیکی سمرقندندو اکثر علمای متعلق به کش در اهل سنت متعلق به گرگان هستند.

تاریخ دقیق ولادت شیخ محمد کشی و به تبع آن، سن وی مشخص نیست؛ ولی با ملاحظه سال وفات معاصران، مشایخ و شاگردان او، می توان به دورنمایی از این واقعیت پی برد شیخ محمد کشی، هم عصر با دانشمندان بزرگ، مثل محمد بن یعقوب کلینی (متوفای 329 ق.)، نویسنده کتاب «کافی» است. آن دو در بسیاری از مشایخ، مثل محمد بن اسماعیل نیشابوری و شاگردان، مثل جعفر بن محمد بن قولویه قمی، مشترک بوده اند؛ در نتیجه، می توان محمد کشی را همانند شیخ کلینی، از دانشمندان نیمه دوم قرن سوم و نیمه اول قرن چهارم هجری به شمار آورد. [(3)سال تقریبی ولادت وی را می توان 240 ق. دانست؛ چه این که برخی از مشایخ کشی در دهه ششم و هفتم قرن سوم هجری وفات یافته است؛ مثل محمد بن حسین بن ابی الخطاب همدانی (متوفای 262 ق.) [4] و مسلم است که شیخ کشی باید از نظر سنی به آن حد رسیده باشد (20 یا 25 سالگی) ؛ تا شرایط نقلی روایت از آن بزرگان را در خود فراهم کرده باشد. 

چگونگی و مدت زمان تحصیلات محمد کشی، همانند سایر جهات زندگی وی، نامعلوم است؛ ولی می توان از قرینه ها و نشانه هایی به دست آورد که او فراگیری علوم دینی را نزد استادن بزرگ جهان اسلام، در سال های پایان قرن سوم هجری، در شهر های کش و سمرقند گذرانده و به درجه عالی فقاهت رسیده و در بین دانشمندان عصر خویش، از رتبه ممتازی برخوردار بوده است. مهمترین وصفی که تراجم نویسان، وی را به آن توصیف کرده اند، «غلام و صحابه عیاشی»[5] است؛ که کمتر کسی از شاگردان عیاشی، به این وصف لقب خوانده شده است بنابراین، غلام عیّاشى بودن، نشان از ارتباط علمى نزدیک کَشّى با استادش دارد زیرا کَشّى بیش تر اوقات زندگى علمى خود را در خانه عیاشى ـ که به عنوان مرکز فرهنگى مطرح بوده است ـ گذراند. از این رو، مى توان کَشّى را در بیش تر دانش هاى اسلامى، همانند استادش، داراى تخصص دانست و او را ادیب، مورّخ، فقیه، مفسّر، رجالى و... شمرد این مطلب در کلام دانشمندان علم رجال و تراجم، به وضوح آمده است. »غلام» در اصطلاح علم درایت و حدیث، به شاگرد بارز و ممتازی گفته می شود که متأدب به همه آداب استاد و متعلم به تمام تعلیمات و آموزش های او بوده و همیشه با او باشد. [6].

از سخنان دانشمندان علم رجال و نیز مطالعه اجمالی محتوای کتاب رجال کشی، به خوبی بر می آید که مذهب کشی، شیعه دوازده امامی بوده و هیچ شک و شبهه ای وجود ندارد. از این رو، شیخ طوسی او را به «حسن اعتقاد و راستی مذهب»[7] و ابن داود او را به «دارنده راه راست»[8] توصیف می کنند. فراوانى مشایخ و شاگردان و خصوصاً کتاب ارزشمند او ـ که دربردارنده دانش گوناگون است(9(  همگى از احاطه کامل علمى وى بر اخبار، روایات، راویان و مذاهب اسلامى حکایت مى کند. نویسنده کتاب «مجمع الرجال»، شیخ محمد کَشّى را به خاطر تبرّى از دشمنان اهل بیت(علیهم السلام)، تحسین مى کندو براى اثبات آن، از سخنان شیخ کَشّى در ذیل کلام امام باقر(علیه السلام) در مورد عکرمه، غلام ابن عباس، گواه مى آورد. 

امام باقر(علیه السلام) در مورد عکرمه ـ که نسبت به ولایت ائمه(علیهم السلام) اعتقادى نداشت ـ فرمود: 

اگر هنگام مرگش او را درک کنم، به او نفع مى رسانم.

از امام صادق(علیه السلام) سؤال شد: ]امام باقر(علیه السلام)[ به چه خیرى به او نفع مى رساند؟ فرمود: 

همان طور که بر شما تلقین مى کرد، بر او هم تلقین مى کرد ولى امام باقر(علیه السلام) او را درک نکرد و به او نفعى نرساند(10). 

سپس شیخ کَشّى مى گوید: 

این روایت دلالتى بر مدح عکرمه توسط امام باقر(علیه السلام) ندارد (چه این که این گونه تعبیر آوردن در آن زمان، حالت ضرب المثل داشته است و مردم از آن، معناى مخالفش را مى فهمیدند بنابراین «به او نفع مى رسانم» یعنى هیچ کارى با او ندارم.) و این از قبیل آن روایتى است که مى گوید: «اگر قرار باشد دوستى را انتخاب کنم، فلانى را انتخاب مى کنم» که حاکى از مذمّت آن شخص است که صلاحیت براى رفاقت و دوستى ندارد و هیچ گونه دلالتى بر مدح او نمى کند (11) و اما اصل روایت که اهل سنّت آن را از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل کرده اند، عبارت است از: «لَوْ اِتَّخَذْتُ خَلیلاً لاَ تخَذْتُ ابابکر خلیل(12). 

اگر قرار باشد دوستى را انتخاب کنم، ابوبکر را به عنوان دوست انتخاب مى کنم.» شیخ کَشّى با آگاهى از روایات و احاطه کامل بر تفسیر آن ها، از روایت نبوى مذکور، مذمّت ابوبکر توسط پیامبر را برداشت کرده است. و به مناسبت کلام امام باقر(علیه السلام) در مورد عکرمه، برائت خود را از او و ابوبکر ابراز داشته است.((13) 

استادان و مشایخ:

گرچه علوم اسلامی در قرن های اول، از نظر گستردگی مسایل، محدود بوده است و به مرور زمان گسترش پیدا کرد؛ ولی علومی که در استنباط احکام شرعی دخالت دارد، (ادبیات، لغت، معانی و بیان، اصول فقه، تفسیر، تاریخ و ...) در آن عصر هم مطرح بوده است و طبعا کشی هم برای تحصیل این دانش ها، که مقدمه فقاهت وی بوده است، محضر استادان متعددی را درک کرده است. از این رو، می توان عیاشی را تنها استاد وی معرفی کرد؛ بلکه وی دارای استادان و مشایخ فراوان بوده است. گرچه نام این استادان مشخص نیست؛ ولی قطعا برخی از مشایخی که کشی از آن ها نقل روایت کرده است، از استادان وی نیز بوده اند. برای دستیابی به نام آن ها بایسته است به مطالعه کتاب رجال وی در سایر کتاب های علم رجال بپردازیم. مشایخ وی، که استادان او در بین آن ها هستند، عبارتند از: 

1. آدم بن محمد قلانسی بلخی (14) 

2. ابراهیم بن علی کوفی(15) ابراهیم بن على کوفى وى متولدکوفه و مقیم سمرقند بود. او زاهدى دانشمند، داراى تألیفات فراوان و مورد اکرام بزرگان خراسان بود(16). 

3. ابراهیم بن محمد بن عباس. (17) وى از اهالى خُتل، روستایى در ماوراءالنهر و فردى صالح بود که از راویان قمى مثل «سعد بن عبدالله» روایت نقل مى کرد.(18

4. ابراهیم بن مختار بن محمد(19) 

5. ابراهیم بن نصیر.(20) وى برادر «حمدویه»، از راویان بزرگ و متولّد شهر کش بود که با برادرش از «محمد بن اسماعیل رازى» روایت نقل مى کردند (21)

6. ابراهیم وراق سمرقندی(22). 

7. ابوالحسن بن ابی طاهر. (23) 

8. ابو سعید بن سلیمان. (24)

9. ابو عمرو بن عبدالعزیز.(25).

10. ابو محمد شامی دمشقی. : نام وى عبدالله بن محمد است((26) 

11. ابوبکر احمد بن ابراهیم لسنسنی شیخ کَشّى در کتابش براى او طلب رحمت کرده است((27

12. ابو جعفر احمد بن ابراهیم قرشی. (28)(

13. احمد بن علی قمی سلولی شقران.(29)

14. احمد بن علی بن کلثوم سرخسی. (30)

15. ابو الحسن احمد بن محمد خالدی. (31) 

16. احمد بن منصور خزاعی.(32)

17. احمد بن یعقوب: وى مکنى به ابوعلى و منتسب به بیهق است(33)(

18. جبرییل بن احمد فرابی (34). کنیه اش ابومحمد بوده که از موسى بن جعفر بن وهب روایت مى کرد(35) 

19. جعفر بن احمد بن ایوب(36) وى از اهالى سمرقند و فردى خیّر، فاضل و دانشمند، داراى خطّى زیبا و در حفظ احادیث، کوشا و داراى کتابى نیز بود(37) 

20. جعفر بن محمد: : کنیه اش ابوعبدالله و منتسب به رى و مشهور به «رازى خوارى» است. (38) 

21. جعفر بن محمد بن معروف. (39) 

22. حسین بن الحسن بن بندار قمی. (40) 

23. حمدویه بن نصیر. (41) 

24. حمدان بن احمد. : وى مکنّى به ابوجعفر و مشهور به «قلاسنى» است(42).

25. خلف بن حماد کشی؛(43)

26. مکنّى به ابوصالح(44) 

27. خلف بن حسن بن طلحه مروزی. (45) 

28. خلف بن محمد؛ ملقّب به «منّار کشى. (46) 

29. عبد بن محمد نخعی سمرقندی. (47) 

30. عبداله بن محمد بن خالد. : وى متولّد طیالس، از توابع کوفه، داراى کتاب نوادر و نزد راویان حدیث منزلت خاصّى داشته است. محمد کَشّى مى گوید: از استادم عیاشى در مورد عبدالله بن محمد بن خالد سؤال کردم. وى گفت: اما عبدالله طیالسى، جز نیکوکارى و اعتماد، چیز دیگر از وى نمى دانم. (48) 

31. عثمان بن حامد کشی(49)

32. علی بن محمد قتیبه نیشابوری کنیه اش ابوالحسن و داراى کتابى است که در آن، جلسات فضل بن شاذان با عالمان سنّى و مسایل دیگر را نوشته است. (50) 

33. علی بن یزداد صانع جرجانی. (51) 

34. عمر بن علی تفلیسی؛ مکنّى به ابوالحسن. (52) 

35. طاهر بن عیسی وراق. (53) 

36. محمد بن ابراهیم؛ مکنى به ابوعبیدالله(54). 

37. محمد بن احمد بن ابی عوف؛ اهل بخارا (55)

38.  محمد بن احمد بن شاذان. (56) 

39. محمد بن اسماعیل بندقی نیشابوری. (57) کنیه اش ابوالحسن و ساکن نیشابور، وى دانشمندى متکلّم و محدثى بزرگ بوده و محمد کَشّى از او روایت هاى بسیارى نقل کرده است(58)

40. محمّد بن بحر رهنى: وى از اهالى نرماشير كرمان، كنيه‏اش ابوحسين وملقّب به «شيبانى» است. او داراى آثار متعددى است از جمله: القائد، در موضوع مسايل اختلافى شيعه و سنّى؛ «البدع»؛ «البقاع»؛ «التقوى»؛ «الاتباع»؛ «ترك المراء فى القرآن»؛ «البرهان»؛ «المتعة» و... دانشمندان علم رجال، او را متكلّم، دانشمند، فقيه و آگاه به اخبار و روايات معرّفى كرده‏اند. (59) 

41. محمد بن بشر:کنیه اش ابوحسین و منتسب به سوسنگرد. وى از شاگردان بنام و بارز ابوسهل نوبختى، متکلّمى متبحّر و داراى آثار متعددى است از جمله: المقنع فى الامامه و المنقذ فى الامامه، وى پنجاه بار با پاى پیاده، حجّ ابراهیمى را به جاى آورد(60) 

42. محمد بن براثی. (61) 

43. محمد بن حسن بن بندار قمی. (62).

44. محمد بن حسن کشی.. (63) 

45. محمد بن حسین بن احمد فارسی. (64) 

46. محمد بن حسین بن محمد هروی. (65). 

47. ابو سعید محمد بن رشید هروی. (66) 

48. محمد بن حسین بن ابی الخطاب. : وى اهل کوفه و منتسب به قبیله هَمْدان و در نزد راویان حدیث و دانشمندان علم رجال، داراى منزلت خاصّى است. از این رو، او را به «بلند مرتبه» و «مورد اعتماد» توصیف کرده اند. از آثار اوست: «توحيد»؛ «المعرفه و البداء»؛ «الردّ على اهل القَدَرْ»؛ «الامامة»، «اللؤلؤة و وصايا الأئمة»(67). 

49. محمد بن سعید کشی..  (68) 

50. محمد بن علی بن قاسم بن ابی حمزه قمی. (69) 

51. محمد بن قولویه قمی. (70) 

52. محمد بن مسعود عیاشی سمرقندی. (71). 

کنیه اش ابونضر و ملقّب به عیاشى است. وى از دانشمندان بزرگ اسلامى است که ابتدا، سنّى و سپس شیعه شد و سال ها در راستاى تقویت عقاید شیعه، خدمات فراوانى انجام داد. همان طور که گفته اند: وى تمام اموالى را که از پدرش به جا مانده بود (که به سى هزار دینار مى رسید) در راه نشر علم و حدیث معصومین(علیهم السلام) صرف کرد. خانه اش پذیراى جمع زیادى از افراد قارى، محدّث، دانشجو، مفسّر و فقیه بود که گروهى به تألیف کتاب، برخى به نسخه بردارى عده اى به مقابله نسخه ها و جمعى به نوشتن تعلیقه و دیگران هم به حاشیه پردازى و صحافى مشغول بودند و علاوه بر آن، خانه اش مرکز تعلیم و ارشاد عوام هم بود. عیاشى از دانشمندان کم نظیر عصر خویش بود که در بیش تر رشته هاى علوم اسلامى، داراى آثار فراوانى بود که به صدها کتاب و رساله مى رسد مثل: کتاب الطهارة؛ الصلاة؛ العالم و المتعلّم والدعوات.[75]شایان توجه است که شیخ محمد کَشّى بیش ترین بهره علمى را از این استاد بزرگ برده است(72). 

53. محمد بن نصیر. : وى از اهالى کش و فردى است مورد اعتماد، بلندمرتبه و داراى علم فراوان(73). 

54. محمد بن یحیی فارسی. (74).

55. نصر بن صباح. : کنیه اش ابوالقاسم و از اهالى بلخ بوده که از احمد بن عیسى نقل حدیث مى کرد. وى داراى کتابى به نام «المسترشد»، در موضوع امامت، است که در نقد «الانصاف» اثر ابوجعفر ففرزند محمد بن عبدالرحمن بن قبه رازى نوشته است. (75). 

56. یوسف بن سخت بصری. (76) 

57. ابراهیم بن حسین حسینی عقیقی.. (77) 

58. سعید بن جناح کشی(78).

شاگردان و راویان :

مسلم است که شیخ کشی جایگاه علمی و موقعیت اجتماعی خاصی در بین دانشمندان و بزرگان فرهنگی ماوراء النهر داشته است. از این رو، شاگردان فراوانی در مکتب درسی وی به فراگیری دانش پرداخته و به مراحل کمال رسیده اند؛ ولی آن چه که تراجم نویسان در مورد تعداد شاگردان و راویان از او نوشته اند، انگشت شمار است. گویا آنان تنها به نام شاگردان برجسته وی بسنده کرده اند که عبارتند از: 

 

1. هارون بن موسی تلعکبری(متوفّاى 385هـ .ق.) هارون بن موسى بن احمد بن سعید کنیه اش ابومحمد و منتسب به «تلعُکبر»، از قبیله بنى شیبان. وى از دانشمندان کم نظیر قرن چهارم هجرى است که معاصر با ابن قولویه(ره) و مفید (ره) است. 

وى دانشمندى پژوهشگر، فقیهى کامل و محدّثى بزرگ است که در علم حدیث داراى تخصّصى عالى بود از این رو، در نزد دانشمندان علم رجال داراى موقعیتى خاص است. مشایخ اجازه روایى وى عبارتند از: شیخ محمد کشى محمد بن قاسم غلابى محمد بن حسن بن ولید حیدر بن نُعیم سمرقندى على بن على بن همام جعفر بن على بن سهل دقاق بغدادى جعفر بن محمد بن ابراهیم موسوى علوى احمد بن على بن مهدى رقى انصارى على بن حاتم بن ابى حاتم قزوینى و... متقابلاً بسیارى از بزرگان و دانشمندان مثل سید مرتضى (ره) از او نقل روایت کرده اند. 

یکى از آثار به جا مانده از این دانشمند بزرگ، «الجوامع فى علوم الدین» است فرزندش، شیخ ابوالحسین محمد بن ابى محمد هارون، از دانشمندان قرن چهارم و پنجم هجرى است(79). 

2. جعفر بن محمد بن قولویه قمی (متوفّاى 368 ق)

ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولویه قمى وى از دانشمندان بزرگ قرن چهارم هجرى است که به تعداد ابواب فقه و نیز در موضوعات اخلاقى و ادبى، آثار علمى فراوان دارد از جمله: 

الصلاة الجمعه و الجماعة قیام اللیل الرضاع الصداق الاضافى الصرف قسمة الزکاة کامل الزیارات الحج القضاء و آداب الحکّام الشهادات العقیقه تاریخ الشهور و الحوادث فیه النوادر(80). 

در بزرگى و جلالت این عالم اسلامى، همین بس که وى از مشایخ محمد بن محمد بن نعمان، معروف به «شیخ مفید» (متوفاى 413 ق) و نیز حیدر بن محمد بن نُعیم سمرقندى است و آن دو دانشمند از وى روایات بسیارى را نقل کرده اند(81). 3. حیدر بن محمد بن نعیم سمرقندی. وى سال ها از محضر علمى محمد بن مسعود عیاشى و شیخ محمد کَشّى بهره مند شد. مشایخ روایى او عبارتند از: شیخ محمد کشى ابوالقاسم علوى ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولویه صدوق زید بن محمد حلقى 

برخى از آثار وى عبارت است از تنبیه عالم قتله علمه الذى معه و النور لمن تدبره. (82)

راویان بسیارى از وى نقل روایت کرده اند از جمله: مظفر بن جعفر سمرقندى جعفربن حسین مؤمن حسین بن احمد بن مغیره هارون بن موسى تلعکبرى(83) 

 

ثمره علمی :

 

تنها اثر جامانده از شیخ محمد کشی، کتابی است مشهور به رجال کشی، که موضوع آن راویان احادیث است. برای پی بردن به ارزش علمی این اثر، نخست مطالبی را در خصوص علم رجال بیان می کنیم علم رجال، دانشی است که از احوال راویان حدیث بحث می کند از قبیل: عدالت، وثاقت و هر آن چه که بود و نبود آن در راوی، موجب قبول یا رد روایت او می شود. یکی از منابع اصلی «احکام شرعی»، احادیث است؛ بی شک سناخت احوال «راوی»، نقش تعیین کننده ای در صحت یا کذب روایات دارد؛ از این رو، «علم رجال» به این مقوله می پردازد(84). مبنای تمام کتاب های رجالی، عبارت است از: 

1. رجال کشی، شیخ محمد کشی. 

2. الفهرست، شیخ احمد نجاشی. 

3. الفهرست، شیخ محمد طوسی 

4رجال شیخ، شیخ محمد طوسی (85) 

رجال کشی از شهرت، اهمیت و پیشینه زمانی بیشتری بر خوردار است؛ از این رو، در بین پژوهش گران علم رجال جایگاه خاصی دارد. 

 

 

 

ویژگی‌های رجال کشی:

 

رجال کشی از معتبر ترین و مهم ترین کتاب های رجالی در طول تاریخ اسلام است؛ چرا که در بردارنده ویژگی هایی ممتاز است:

الف) شناخت راویان، از منظر و نگاه معصومین ـ علیه السلام ـ بوده و کمتر اظهار نظری از نظر شیخ محمد کشی یا نقل نظری از ناحیه دیگران، در آن دیده می شود؛ از این رو، علاوه بر شناخت مستند راویان، خود کتاب به اعتبار کلام معصوم ـ علیه السلام ـ دارای نوعی قداست است.

ب) کشی تمام روایاتی را که از معصوم ـ علیه السلام ـ وارد شده آورده است؛ از این رو سند، مدح راوی یا ذم او، دارای قوت و تنوع خاصی است.

ج) این کتاب ها تنها به شناساندن راویان حدیث اکتفا نکرده، بلکه به شناساندن فرقه ها، دسته ها و گروه های شیعی نیز پرداخته است؛ گروه هایی مثل: فرقه‌های زیدیه، کیسانیه، فطحیه، ناو‌وسیه، واقفیه، اسماعیلیه، بتریه ها، اشعثی ها. امامیه و غالیان از راویان شیعه و راویان بسیاری از این فرقه‌ها در این کتاب نام برده شده‌اند و شرح‌حال آنان آمده است؛ مثلاً بخش مبسوطی به غالیان اختصاص داده شده و گاه مذهب آنان به عنوان باب‌ خاصی قرار گرفته است و یا باب خاصی در کتاب به فرقه زیدیه اختصاص یافته است(86). 

 

در واقع رجال کشی، سند ماندگاری است از تاریخ تشیع در عصر اول دوران حیات امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ اعم از چگونگی رابطه شیعیان با امامان ـ علیهم السلام ـ، شناخت تشکیلات فرهنگی شیعه، دسته بندی های داخلی شیعه، وجود بدعت گزاران، تندروها، دروغ پردازان و روش امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ در مدح و ذم راویان و آن گروه ها. (87) 

د)راویان سنی: شرح حال جمعی از راویان سنی‌مذهب که از ائمه نقل کرده‌اند، ‌چون محمد بن اسحاق و سفیان ثوری و...، در این کتاب آمده است..

ه ) ویژگی دیگر کتاب، عدم اظهار نظر نویسنده

جز در موارد نادر و بسنده کردن به سند و یا سندهای مدح و ذم راویان است، که نه تنها ضعفی در نویسنده به اثبات نمی رساند بلکه حاکی از قوت و عاقبت اندیشی وی است؛ چه این که طرح موضوع با ذکر اسناد آن، بدون اظهار نظر، راه را برای تحقیق و پژوهش باز گذاشته و عملاً کتاب را از یک کتاب رجالی محض، بالاتر برده و به یک منبع پژوهشی پربار تبدیل کرده است ا(88) 

و ) راویان زن: شرح حال برخی راویان زن، همچون سَعیدة مولاة جعفر (علیه السلام) و أم‌خالد و حَبابَة والِبِیَّه، به صورت مستقل آمده است و برخی از همسران پیامبر چون اُم‌سلمه و عایشه در ضمن شرح حال دیگران نام برده شده‌اند.

اخبار و روایاتی که کشی در شرح حال اشخاص نقل کرده، چند گونه است؛ برخی از روایاتِ ائمه (علیهم السلام) درباره راوی است و متن حدیث، خود به طور مستقیم ارزش رجالی دارد و مطلبی مبتنی بر وثاقت و ضعف راوی در آن آمده است.

برای مثال درباره یونس بن عبدالرحمان گفته شده است:

.محمّدُ بنُ مسعودٍ، قالَ: حدَّثَني محمّدُ بنُ نُصَیرٍ، قالَ: حدَّثَنا محمّدُ بنُ عیسی، قالَ: حدَّثَني عبدُالعزیزِ بنُ المعتمديِ القميُّ، قالَ: محمَّدُ بنُ نُصَیرٍ، قالَ: محمَّدُ بنُ عیسی، وحدَّثَ الحَسَنُ بنُ عليِّ بنِ یَقْطینٍ، بذلك أیضاً، قالَ: قُلْتُ لِأبي‌الحَسَنِ الرضا (علیه السلام): جُعِلْتُ فِداك إنّي لا أکادُ أصِلُ إلیك أسْألَك عن کُلِّ مَا أحتاجُ إلیهِ مِن معالمِ دیني، أفَیونُسُ بنُ عبدِالرحمنِ ثِقةٌ آخُذُ عنهُ مَا أحتاجُ إلیهِ مِن مَعالِمِ دیني؟ فقالَ: نَعَم.

حسن بن علی بن یقطین می‌گوید به امام رضا (علیه السلام) گفتم: جانم فدایت، گاهی به شما دسترسی ندارم تا از مسائل دین که به آن نیازمندم سؤال کنم؛ آیا یونس بن عبد‌الرحمان ثقه است تا مسائل دینم را که به آن نیاز دارم از او بگیرم؟ امام فرمودند: بله.

یا درباره مغیرة بن سعید آمده است:

حدَّثَني محمّدُ بنُ قولَوَیهِ، قالَ: حدَّثَني سَعدُ بنُ عبدِاللهِ قالَ: حدَّثَني أحمَدُ بنُ محمّدِ بنِ عیسی، عن أبي‌یَحیی، عن أبي‌‌یَحیی زَکریّا بنِ یَحیی الواسِطِي، حدَّثَنا محمّدُ بنُ عیسی بنِ عُبَیدٍ، عن أخیهِ جَعفرِ بنِ عیسی وَأبي‌یَحیی الواسِطِي، قالَ

 

شیوه تنظیم :

 

1 ) فاقد مقدمه است

2) در ابتدای آن در قالب حدیث تعریفی از محدث اهمیت و مسائل کلی و خطوط کلی مباحث ارائه شده سپس به مباحث رجالی و بررسی روات می پردازد.

3) تنظیم بر اساس طبقات ( از اصحاب پیامبر تا امامان آخر)

4)تا حدودی متاثر از سبک نگارشی اهل سنت همچون ابن سعد در کتاب الطبقات )نقل روایات). وبرخلاف شیوه متداول شیعه که تنها به ذکر راوی اکتفا می کردند

5) بیش از نود درصد راویانش شیعه ( اعم از امامیه و غیر امامیه اند) تعداد بسیار اندکی از راویان اهل سنت هستند.

 

6  )نکته اینکه: این کتاب بر اساس شیوه های متداول در ترتیب مباحث کتاب های رجالی تالیف نشده و در موارد بسیاری روایات مربوط به یک راوی در جاهای مختلف آمده است 

اغلب راویان یک به یک عنوان شده اند و شرح حالشان جداگانه آمده است .ولی گاه چندین راوی در یک عنوان یا در یک خبر و یا در چند خبر مربوط به همه آنان شرح حال شده اند

این روایات، گاهی فقط در مدح یا ذم راوی وارد شده و گاهی هم مضمون آن ها مختلف است؛ شیخ محمد کشی در مورد هیچ یک از آن ها جز در موادر نادر، رأی و نظری بیان نمی کند.

7) و باب هایی که اصحاب هر امام را از اصحاب امام دیگر جدا سازند نیز وجود ندارد ، هر چند که اسامی راویان تا حد زیادی به ترتیب مصاحبت هر یک ا زآنها با معصومان قرار گرفته اند 

( 8 در این کتاب، نام راویان بر اساس تاریخ زندگی آن ها آمده است نه به روش الفبایی یا سال وفات. از این رو، از یاران پیامبر ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ شروع شده و به یاران امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ و برخی از رجال زمان غیبت صغری و مشایخ کشی و کلینی، ختم شده است.

امتیازات رجال کشی:

 

رجال کشی از معتبر ترین و مهم ترین کتاب های رجالی در طول تاریخ اسلام است؛ چرا که در بردارنده ویژگی هایی ممتاز است:

1) قدمت زمانی: تقدیم زمانی و بی بدیل بودن اطلاعات موجود در این کتاب آن را در جایگاه مهم قرار داده است

(2 شناخت راویان، از منظر و نگاه معصومین ـ علیه السلام ـ بوده و از این رو، علاوه بر شناخت مستند راویان، خود کتاب به اعتبار کلام معصوم ـ علیه السلام ـ دارای نوعی قداست است

3) مستند بودن کتاب: مستندات داوری های رجالی از احادیث و روایات دراین کتاب نشان دهنده قواعد و اصول رجالی در شیعه اصالت داشته است. 

4) گستره اطلاعات: این کتاب ها تنها به شناساندن راویان حدیث اکتفا نکرده، بلکه به شناساندن فرقه ها، دسته ها و گروه های شیعی نیز پرداخته است؛ گروه هایی مثل: فطحی ها، بتریه ها، واقفیه ها، اشعثی ها.

5) عدم اظهار نظر نویسنده.

6) وجود مستندات وثاقت و تضعیف: علاوه بر بیان وثاقت و عدم وثاقت دلیل آن نیز مطرح میشود.

ترتیب‌های کتاب:

 

«ترتیب»‌هایی که بر این کتاب نوشته شده، عبارت‌اند از:

ترتیب سید یوسف بن محمد حسینی عاملی (م ق ۱۰(

ترتیب محمد بن حسام‌الدین جزایری مشرفی (زنده در ۱۰۴۲ ق(

ترتیب حسام‌الدین جزایری )ق ۱۱(

ترتیب عنایة الله قهپایی )ق ۱۱(

ترتیب داوود بن حسن بحرانی )ق ۱۲)

 

شروح و تعلیقات:

 

تعلیقات و حواشی‌ای که بر این کتاب نوشته شده، عبارت‌اند از:

تعلیقه میر محمد باقر استر آبادی (میرداماد) (م ۱۰۴۱ ق)

حاشیه عنایة الله قهپایی (ق ۱۱)

 

شایان ذکر است که واعظ زاده خراسانی از حسن مصطفوی نقل می‌نماید که چاپ بمبئی، دارای حدود چهار هزار غلط چاپی است.

 

 

 

مشکلات کتاب رجال کشی:

 

 

1) مشکل اسناد روایات:که روایات مرسل،معلق، رجال غریب و اسناد مفرد و ضعف پاره ای از اسناد یکی از مشکلات آن است .

 

2) مشکل استخراج اطلاعات :که پراکنده گویی اطلاعات مربوط به یک راوی و عدم جمع آوری نهایی و تصحیف و عدم تطبیق عنوان با محتوا مشکل دیگر این کتاب است

 

ثمرهایی که از کتاب رجال کشی به دست آمده  :

 

نام اصلى این کتاب، معرفة الناقلین عن الائمة الصادقین بوده است. از کتاب فرج المهموم، رضى الدین على بن طاووس نقل شده است که: شیخ طوسى در تاریخ سه شنبه 26 صفر سال 456هـ .ق. در نجف اشرف با کمک شاگردان خود، رجال کَشّى را تلخیص و نام آن را «اختیار معرفة الرجال» نهاد. (89)رجال کشى، بعد از تهذیب و تلخیص به وسیله شیخ طوسى، به خاطر پربار بودن محتوا و کیفیت موضوع آن، مرجع بودن خود را حفظ و همچنان توجه دانشمندان علم رجال را بیش از پیش، به خود جلب نمود. از این رو، نویسندگان علم رجال براى سهولت و دسترسى پژوهش گران به مطالب غنى آن دست به تغییراتى در این کتاب زده اند که ثمره آن، تألیف کتاب هاى رجالى متعددى شد که همه بر محور کتاب رجال کَشّى نوشته شده اند، از جمله: 

1. حلّ الاشکال فى معرفة الرجال 

این کتاب، اثر سید احمد بن طاووس حلّى مکنّى به ابوالفضائل (متوفّاى 673 ق) و نویسنده بشرى المحققین، الملاذ، شواهد القرآن و... است. وى متن کتاب اختیار معرفة الرجال با سه کتاب اصلى دیگر (رجال و فهرست شیخ طوسى و فهرست نجاشى) و نیز متن کتاب الضعفاء اثر ابن غضائرى در یک جا جمع آورى کرد و نام آن را حلّ الاشکال فى معرفة الرجال نهاد (90)

2. تحریر طاووسى

این کتاب، اثر شیخ حسن بن زین الدین، مکنّى به ابومنصور (متوفّاى 1011 ق) و نویسنده منتقى الجمان، معالم الدین و مناسک الحج است. وى ابتدا، متن اختیار معرفة الرجال را از کتاب «حلّ الاشکال فى معرفة الرجال» طاووسى جدا و سپس آن را بر اساس حروف الفبایى تنظیم کرد و در مورد روایات آن، از نظر سند و متن، بحث هاى مفصّل کرد. و به خاطر جداسازى متن اختیار معرفة الرجال از کتاب منسوب به طاووسى، آن را «تحریر طاووسى» نام نهاد(91)

3. مجمع الرجال 

این کتاب، اثر عنایت الله فرزند شرف الدین قهپایى، معاصر با شیخ حسن، صاحب معالم الدین است وى بدون جداسازى متن اختیار معرفة الرجال از سایر کتاب ها (رجال شیخ، فهرست شیخ و نجاشى و ضعفاء ابن غضائرى)، راویان آن کتاب ها را بر اساس حروف الفبایى، تنظیم و در خصوص محتواى مطالب آن ها به بحث پرداخته است. (92)

از دیگر دانشمندان که کتاب اختیار معرفة الرجال را به صورت هاى مختلف مرتّب نموده اند عبارتند از: یوسف فرزند محمد حسینى شامى در سال 981 ق. و شیخ داوود فرزند حسن جزایرى که هم عصر با نویسنده «الحدائق الناضره» بوده است. (93) 

کتاب «اختیار معرفة الرجال» بارها مورد تصحیح، حاشیه، تعلیقه و شرح قرار گرفته است که به عنوان نمونه به دو تعلیقه اشاره مى شود:

الف) اختیار معرفة الرجال، چاپ مؤسسه آل البیت، با تصحیح و تعلیقه آقاى سید محمدباقر حسینى میرداماد استرآبادى (متوفّاى 1404ق). این کتاب با تحقیقات جدید سید مهدى رجایى، در سال 1404 ق. به چاپ رسیده است. 

ب) اختیار معرفة الرجال، چاپ دانشگاه مشهد، مرکز تحقیقات و مطالعات دانشکده الهیات و معارف، با تصحیح و تعلیقه آقاى حسن مصطفوى.

این کتاب که در سال 1348 ش. به زیور طبع آراسته شده است دربردارنده فهرست رجال، موضوعات، مکان ها و ملل و نحل است(94) 

وفات :

وفات شیخ محمد کشی را می توان تقریبا در سال 330 ق. دانست؛ زیرا شاگرد برجسته وی، جعفر بن محمد بن قولویه قمی متوفای 368 ق. و طبعا شیخ کشی سال ها قبل از او وفات کرده است. (95) و از طرفی شیخ کشی، زمان حیات شیخ مفید (413 ـ 336ق) (96) را نیز درک نکرده است. شرح حال نویسان در خصوص محل دفن شیخ محمد کشی سخنی نگفته اند؛ لذا احتمال دارد که وی در محل تحصیلش (سمرقند) وفات یافته باشد. 

 

اقتباس از:

 

 

1. http://seyedshahab70.mihanblog.com/ 

2. http://nbo.ir/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8% 

3. http://www.karballa.ir/daneshmandal

4. http://forum.bidari-andishe.ir/thread-

5. http://olama-orafa1393.ir/?p=8709

6. http://pajoohe.ir/%D9%85%D8%AD

7. http://wiki.ahlolbait.com/

8. http://www.ghadeer.org/Book/314

9. http://wikifeqh.ir/

10. http://lib.qhu.ac.ir/post/48001/%D8%

11. http://www.jamnews.ir/detail/News/

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ارجاعات:

 

(1) معجم رجال الحدیث، ج17، ص 64؛ بهجه الآمال فی شرح زبده المقال، ج6، ص 534؛ ریحانه الأدب، ج3، ص 367.

(2) كَشّ، كه امروزه به شهر سبز مشهور است، از شهرهاى تابع استان سمرقند ازبكستان است. مفاخر فراوانى از اين مكان برخاسته‏اند؛ از جمله: شيخ ابواسحق كَشّى و محمّ بن سعيد كَشّى.

(3) اختیار معرفه الرجال، دانشکده الهیات و معارف اسلامی مشهد، مقدمه، ص 13.

(4) بهجه الآمال فی شرح زبده المقال، ج6، ص 388.

(5). رجال شیخ طوسی، ص 497؛ فوائد الرضویه، ص 585؛ رجال نجاشی، ص 372، ش 1018

(6) مجمع الرجال، ج6، ص 10

(7) رجال شیخ طوسی،ص 497؛ باب «فی من لم یرو عن الأئمه»، ش 38؛ فهرست شیخ طوسی، ص 141

(8) مجمع الرجال، ج4، ص 145

(9) رجال نجاشى، ص 372، ش 1018.

 (10). اختیار معرفة الرجال، شماره، 387

(11) همان.

(12). مجمع الرجال، ج 4، ص 145

(13) (همان، ج 6، ص 10.

(14) اختیار معرفه الرجال، ش 43، 338 و 924؛ نوابغ الرواه، ص1.

(15) اختیار معرفه الرجال، ش 448 و 552.

(16) مجمع الرجال، ج 1، ص 15

(17) اختیار معرفه الرجال، ش 3، 202، 213 و 378  

(18 ( مجمع الرجال، ج 1، ص 68 نوابغ الرواة، ص 5.

(19) اختیار معرفه الرجال، ش 916.

(20) همان، ش 4، 12، 41، 50، 51

(21) نوابغ الرواة، ص 6. 

(22) اختیار معرفه الرجال، ش 481.

(23) همان، ش 770

(24) همان، ش 698.

(25) همان، ش 9

(26) همان، ش 463 و 791.

(27) همان، ش 1148. 

(28) همان، ش 715.

(29) همان، ش 49 و 990. 

(30) ختیار معرفه الرجال،ش 46.

(31)همان، ش447.

(32) هما،ن ش 714 و 734

(33)همان، ش 1028. 

(34) همان، ش 7، 13، 21، 26، 27.

(35) نوابغ الرواة، ص 68.

(36) اختیار معرفه الرجال، ش 663 و 792.

(37) مجمع الرجال، ج 2، ص 15 و 23

(38) اختیار معرفة الرجال، ش 46

(39) همان، ش 53، 60، 61، 89.

(40) همان، ش 111 و 175.

(41) همان، ش 15، 16، 17.

(42) همان، ش 292، 264 و 292. 

(43) اعیان الشیعه، ج6، ص 329.

(44) اختیار معرفة الرجال، ش 39، 258 و 445.

(45) بهجه الآمال فی شرح زبده المقال، ج7، ص 743.

(46) اختیار معرفة الرجال، ش 128، 198، 199.

(47) همان، ش 117.

(48) مجمع الرجال، ج 4، ص 48.

(49) اختیار معرفه الرجال، ش 128، 198، 199.

(50) مجمع الرجال، ج 4، ص 222. 

(51) اختیار معرفه الرجال، ش 109.

(52) همان، ش 205.

(53) موسوعه طبقات الفقهاء، ج4، ص 443؛ نوابغ الرواه، ص 141.

(54) اختیار معرفة الرجال، ش 79 و 224.

(55) بهجة الآمال فى شرح زبدة المقال، ج 6، ص 239.

(56) اختیار معرفه الرجال، ش408.

(57) همان، ش17، 18، 356، 817.

(58) بهجة الآمال فى شرح زبدة المقال، ج 6، ص 285.

(59) همان، ص 311. 

(60) بهجة الآمال فى شرح زبدة المقال، ج 6، ص 314.

(61) اختیار معرفه الرجال، ش55، 167 و 307

(62) همان، ش 206، 396، 957.

(63) همان، ش 128 و 198.

(64) همان، ش827.

(65) همان، ش 1027 و 1028. 

(66) همان، ش 506.

(67) مجمع الرجال، ج 5، ص 196 بهجة الآمال فى شرح زبدة المقال، ج 3، ص 388. 

(68) مستدرک الوسائل، خاتمه ج3، ص 291.

(69) اختیار معرفه الرجال، ش 790 و 1015.

(70) همان، ش 20، 111، 170، 171.

(71) همان، ش 5، 6، 9، 14، 22

(72) . ریحانة الادب، ج 3، ص 368

(73) بهجة الآمال فى شرح زبدة المقال، ج 6، ص 677.

(74) اختیار معرفه الرجال، ش 921.

(75) نوابغ الرواة، ص 324 مجمع الرجال، ج 6، ص 176

(76) مستدرک الوسائل، خاتمه، ج3، ص 294.

(77) الجامع فی الرجال، ج1، ص 34.

(78) نوابغ الرواه، ص 135

(79) ریاض العلماء، ج 5، ص 294 نوابغ الرواة، ص 72 ص 74 و 88 مستدرک الوسائل، خاتمه، ج 3، ص 254 و 255 رجال نجاشى، ص 439، ش 1184 رجال ابن داود، ج 1، ص 199، ش 1666.

 (80) رجال ابن داود، ج 1، ص 65، ش 326

(81) الامل الآمل، ج 2، ص 109 مجمع الرجال، ج2، ص 253 مستدرک الوسائل، خاتمه، ج 3، ص 246 نوابغ الرواة، ص 76.

(82) . امل الآمل، ج 2، ص 109 موسوعة طبقات الفقهاء، ج 4، ص 444 مجمع الرجال، ج 2، ص 253.

(83) الجامع فى الرجال، ج 1، ص 703.

(84) ر.ک: کلیات فی علم الرجال، ص 11، 21، 26. 

(85) موسوعه طبقات الفقهاء، ج4، ص443؛ الذریعه، ج10، ص 141؛ کلیات فی علم الرجال، ص 57.

(86) اختیار معرفة الرجال، شیخ طوسی، پیشین، ص ۲۲۸

(87) اختیار معرفه الرجال، مقدمه، ص۷

(88) لمنهج الرجالی، ص ۵۹

(89) ) الذریعه، ج 1، ص 365 مستدرک الوسائل، خاتمه، ج 3، ص 286 قاموس الرجال، ج 1، ص 36.

(90) التحریر الطاووسى، مقدمه، ص 3 به بعد.

(91) همان، ص 15 ـ 3.

(92) مجمع الرجال، ج 1، مقدمه، ص 3.

(93) مستدرک الوسائل، خاتمه، ج 3، ص 286 و ص 287 اعیان الشیعه، ج 10، ص 28 لؤلؤ البحرین، ج 2، ص 404 مصفى المقال، ص 375.

(94) ر.ک: اختیار معرفة الرجال، چاپ آل البیت و مرکز تحقیقات و مطالعات دانشکده الهیات دانشگاه مشهد.

(95) اختیار معرفه الرجال، مقدمه، ص 13

(96) بهجه الآمل فی شرح زبده المقال، ج6، ص 591