زندگی نامه آفتاب سمرقند: محمد بن مسعود عیاشی

زندگی نامه آفتاب سمرقند: محمد بن مسعود عیاشی

تهیه و تنظیم: روح الدین مهدوی خواه

تذکر: مقاله حاضر تلفیقی از مقالات مختلف اینترنتی است.

محمد بن مسعود بن محمد بن عیاش سمرقندی کوفی،کنیه اش «ابو النضر»،معروف به عیاشی در این دوران در سرزمین سمرقند به دنیا آمد و در میان ستارگان آن عصر تابیدن گرفت او از اعیان علماء و از اکابر فقهای شیعه درعهد مرحوم ثقة الاسلام کلینی،و استاد کلینی بوده است فقیه بزرگوار و عالم وارسته ای است که در رشته های تفسیر ،فقه، اصول، فلسفه، ادب، حدیث، رجال، کلام، معانی،حکمت، هیئت، طب و ریاضی، استاد کل به شمار می آمد و تبحر فراوان داشته است. تا جایی که گروهی، وی را

استاد «کلینی »، عالم بزرگ شیعه، دانسته اند..و آثار فراوانی به قلم خود نگاشت که عدد آن به 208 اثر می‌رسد. همین عدد نشان دهنده تلاش علمی این دانشمند خستگی ناپذیر است چنانکه در زمینه های مختلف علمی حرفی برای گفتن داشت و آثار او در رشته های گوناگون به رشته تحریر درآمد و به جهت این احاطه علمی آثار او به سرعت در شهرهای مهم آن روزگار منتشر و در دسترس دانش دوستان قرار گرفت. هرچند با نهایت تأسف باید گفت از میان آن همه اثر با ارزش تنها تفسیر عیاشی تا روزگار ما برجای مانده و در دسترس قرار دارد.صاحب قاموس الرجال گفته:سمرقندی‏ بودن با عرب تمیمی و سلمی بودن سازگار نیست(1).ولی به نظر می‏رسد که مقصود ابن ندیم و شیخ طوسی و نجاشی این باشد که‏ او اصلا عرب،اما موطن یا زادگاهش‏ سمرقند بوده است

رجالیون بزرگ شیعی و سنی، مانند: ابن ندیم، شیخ طوسی، نجاشی، ابن شهر آشوب، علامه حلی، ابن داود، مامقانی، اردبیلی، مدرسی، محدث قمی، علامه آقا بزرگ تهرانی و سید حسن صدر وی را اهل سمرقند می‌دانند(2) سمرقند از شهرهای آباد و متمدن قدیم یکی از مناطق ماوراءالنهر است. (3)که از آن به عروس شهرهای جهان یاد می‌کردند سرزمینى که سرسبز و خرّم است و در آن سوى دریاى جیحون و ماوراء النهر قرار دارد. سُغد، کشّ فرغانه، چاچ، خجند و نخشب از نواحى مهم آن است(4) 

 همین عنوان خود به تنهایی گویای آبادانی و زیبایی آن است. گذشته از زیبایی و جلوه ظاهری که در تاریخ از آن یاد شده است،‌ فرهنگ و ادب نیز در سمرقند به ویژه در قرن‌های سوم و چهارم در اوج شکوفایی خود قرار داشت و این دیار معدن گنج‌های گرانبهایی از علم و معرفت بود. این مطلب از مدرسه‌ها و مساجد و رصدخانه و مانند آن که در منابع تاریخی به آن‌ها اشاره شده است، به خوبی به دست می‌آید. 

در سال 56 هجری، معاویه، سعید بن عثمان را فرمانروای خراسان ساخت و سعید، سمرقند را بخشی از قلمرو خود کرد. در سالهای 91و 92 ه . ق «قتیبه » وارد این سرزمین شد. در این عصر، به دستور وی بناهای اسلامی پایه گذاری گردید. سمرقند تا قرن 19 بخشی از قملرو سلاطین ایرانی شمرده می شد. حدود 126 سال قبل، یعنی سال 1252 خورشیدی، زیر سلطه حکومت روسیه، قرار گرفت. این دیار، امروزه یکی از شهرهای مهم کشور ازبکستان است. 

در مورد زندگی عیاشی گفته‌اند که وی در خانواده ثروتمندی به دنیا آمد پدر محمد بن مسعود بن محمد بن عیاش از خاندان ثروتمند و سرشناس و خوشنام و خیر سمرقند بود. سیصد هزار دینار پول رایج آن روز از جمله ما ترك وی بود كه عیاشی همه آن‌ها را در راه نشر علم و ادب و ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم‌السلام به مصرف رساند(5) و خانه بسیار بزرگی از پدرش به او به ارث رسید که به جهت روحیه دانش دوستی خود آن را تبدیل به مدرسه ای کرد که همچون دارالعلمی پذیرای طلاب و علمای آن دوران بود و دانشمندان در آن مکان به تعلیم و تصحیح نسخ و بررسی‌های دقیق علمی می‌پرداختند و این خود نقطه عطفی در گسترش هر چه بیشتر علوم دینی در آن زمان محسوب می‌شد عياشى در آغاز با توجه به محيط نشو و نماى خود كه حدود سمرقند و بخارا بوده و تمامی ترکه پدر را که بالغ بر سیصد هزار دینارآن روز بود،در راه علم و نشر حدیث،انفاق و خرج نمود.گویند خانه اش همانندمسجد پر از جمعیت قاری،محدث،عالم،دانشجو و مفسر می گردید. در آن خانه یکی به تالیف،دیگری به مقابله،و جمعی به دست نویسی و جمعی به تعلیقه وحاشیه پردازی اشتغال می ورزیدند و او را دو گونه مجلس بود،یکی برای عوام و توده مردم،و دیگری برای خواص و دانشجویان علوم و معارف اسلامی(6) او بیشتر تحصیلات خویش را در حوزه‌های كهن آن روز جهان اسلام، چون: كوفه، بغداد و قم گذرانید.(7) و از محضر اساتید بزرگی بهره برد و به قله های معرفت دست یافت، آنگاه به زادگاه خود بازگشت و از آن پس همت خود را برای تعلیم آنچه آموخته بود مصروف داشت. 

در این باره مفسر بزرگ عصر ما علامه طباطبایی صاحب تفسیر بزرگ المیزان چنین می‌گویند:او در تجدید حیات علمی شیعه سعی بلیغ مبذول داشت و خانه‌اش محل تجمیع رجال علم و فرهنگ و و طالبان فضیلت، همچون مدرسه ای مملو از محصلین و محققین و نویسندگان و مقابله کنندگان نسخه‌ها و نسخه برداران بود. چنان که گفته‌اند هر چه داشت در راه نشر دانش به مصرف رساند.» (مفاخر اسلام ج 2، ص 323(

 لقب‌ها:

القاب و اوصاف محمد بن مسعود سمرقندی در کتابهای رجالی به این ترتیب است: فقیه؛ جلیل القدر؛ عالم زاهد؛ واسع الاخبار؛ بصیر بالروایه؛ مضطلع؛ ثقه؛ صدوق؛ عین من عیون؛ نبیل؛ ادیب؛ فهیم؛ افضل اهل المشرق علماً؛ اوجد دهره و زمانه فی شقّه؛ غزاره العلم؛ مفسر؛ محدث؛ اكابر؛ وحید؛ مورخ؛ منجم؛ شاعر؛ طبیب؛ شیخ؛ اصحاب؛ رجال من كبار الاصحاب(8) 

http://wikinoor.ir/%D8%B9%DB%8C%D8F

http://wiki.ahlolbait.com/

http://www.tebyan.net/QuranIndex.aspx?pid=271915

http://www.hawzah.net/fa/Article

http://www.hawzah.net/fa/Magazine

http://pajoohe.ir/%D8%B2%D9%

 

اساتید و مشایخ عیاشی:

از سندهای روایاتی که از عیاشی در دست است بر می‏آید که او استادها و مشایخ‏ بسیار زیادی داشته است.ما با بررسی‏ روایات عیاشی در کتابهای رجال کشی، شواهد التنزیل حسکانی،رجال نجاشی و غیره به نام بیش از چهل نفر از آنان دست‏ یافتیم که به دلیل مختصربودن مقاله نام چند تا از آنها رادر اینجا ذکر میکنیم  

1. ابراهیم بن محمد بن فارس.او از اصحاب امام حسن عسکری علیه السلام است‏ و در رجال شیخ و رجال کشی یاد شده‏ است.(9( 

2. ابو العباس احمد بن عبد الله بن سهل‏ بغدادی واضحی.او صاحب کتاب«ایمان ابی طالب»است و در رجال کشی و نجاشی‏ یاد شده است.نجاشی گوید وی تا اواخر عمر تقیه می‏کرد و تشیع خود را اظهار نمی‏نمود ولی در آخر عمر عقیده خود را ظاهر ساخت.(10)

3. ابو عبد الله محمد بن احمد بن نعیم‏ الشاذانی النیسابوری.او از اصحاب امام‏ عسکری علیه السلام،و از کسانی است که‏ امام زمان علیه السلام را زیارت کرده،و از وکیلان آن حضرت بوده است.(11(  

4. ابو یعقوب اسحق بن محمد البصری. او از اصحاب امام هادی علیه السلام و امام‏ عسگری علیه السلام بوده،و عیاشی‏ درباره‏ اش گفته،از تمامی مشایخی که در بغداد دیدم بیشتر حدیث حفظ داشت.(12)

5. ابو محمد جبرئیل بن احمد فاریابی. وحید بهبهانی گوید:مورد اعتماد شیخ کشی‏ بوده به حدی که هر چه به خط وی می‏ یافته‏ بر آن اعتماد می‏نموده است. (13)

6. ابو سعید جعفر بن احمد بن ایوب‏ سمرقندی،معروف به ابن تاجر.شیخ‏ طوسی گوید:او متکلم بوده و کتابهایی‏ داشته است.نجاشی از احمد بن حسین نقل‏ می‏کند که او کتابی در رد قول کسانی که‏ می‏گویند رسول خدا پیش از نبوت به دین‏ قوم خود بوده است داشته و برخی روایات‏ عیاشی از او در تهذیب و استبصار نقل شده‏ است. (14)

7. ابو عبد الله حسین بن اشکیب.از متکلمین شیعه و از اصحاب امام عسگری‏ علیه السلام بوده و تألیفاتی داشته که یکی از آنها در رد زیدیه بوده است. (15)

8. عبد الله بن حمدویه بیهقی.از اصحاب امام عسکری علیه السلام است و نامه ‏ای از آن حضرت به وی در رجال کشی‏ یاد شده است. (16)

9. علی بن حسن بن فضال کوفی.از اصحاب امام هادی و امام عسکری علیهما السلام بوده و تألیفات فراوانی داشته که‏ برخی گفته ‏اند سی کتاب بوده است. عیاشی علم و فضل او را ستوده و گفته در عراق و خراسان افضل و افقه از او ندیده ‏ام‏ وی را فطحی مذهب ولی در عین حال ثقه و مورد اعتماد دانسته ‏اند. (17)

10. فضل بن شاذان نیشابوری در گذشته سال 260.او از فقهاء و متکلمین‏ شیعه و صد و هشتاد کتاب و تألیف داشته‏ است.و از غیر از فضل بن شاذان رازی است‏ که از اهل تسنن است.شیخ طوسی وی را از اصحاب امام هادی علیه السلام و امام‏ عسگری علیه السلام شمرده است. (18)

11. محمد بن یزداد رازی.از اصحاب‏ امام عسکری دانسته شده،و روایت عیاشی‏ از او در شواهد التنزیل و رجال کشی دیده‏ می‏شود. (19)

كرسی تدریس:

عیاشی چون خورشید، شعاعش بر سرزمین بی‌جان و یخ‌زده جامعه‌ آن روز ماوراءالنهر تابیدن گرفت و حوزه‌های بسته و عقیم آن سامان را متحول ساخت. او توانست فقه پویا و سیال اهل بیت عصمت علیهم‌السلام را بازگو نماید و ستارگانی را حول محور خویش گرد آورد. او از نخستین دانشورانی است كه فرهنگ علوی را در آن نواحی به عنوان یك مذهب و تفكر عمیق علمی مطرح نمود. 

شیخ طوسی می‌نویسد: «محمد بن مسعود بن عیاشی مجلسی برای خواص (اهل فضل) و محفلی درسی برای عامه (مردم) برقرار كرده بود (20)

شاگردان و راویان عیاشی:

گفتیم که خانه عیاشی،مانند مدرسه‏ای‏ بود که همواره گروهی در آن جمع و به‏ نوشتن و مقابله کردن مطالب و غیره مشغول‏ بودند.با توجه به این مطلب طبیعی است که‏ صاحب چنین خانه‏ای شاگردان فراوانی‏ داشته باشد.در این بخش چند نفر از آنان را که همگی از اهل فضل و رجالی جلیل‏ القدر بوده‏ اند،نام می‏بریم:

1. ابو محمد حیدر بن محمد بن نعیم‏ سمرقندی.او تمام کتابهای عیاشی را نزد وی خوانده و از او روایت کرده است.و درباره‏اش گفته ‏اند،هزار کتاب از کتب شیعه‏ را به قرائت و اجازه روایت نموده،و از تألیفات خود او کتابی است به نام«تنبیه‏ عالم قتله علمه الذی معه»و نجاشی از او روایت می‏کند. (21)

2. جعفر بن محمد بن مسعود عیاشی.او فرزند عیاشی و از مشایخ شیخ صدوق است‏ شیخ طوسی می فرماید:او تمام تألیفات پدرش‏ را برای عده‏ای از جمله ابی المفضل شیبانی‏ روایت کرده است. (22)

3. بو عمر و محمد بن عمر بن عبد العزیز کشی(متوفی: هـ.ق) او صاحب کتاب«معرفة الناقلین» است که تلخیص و مهذب آن به نام رجال‏ کشی معروف است.شیخ طوسی و نجاشی او را از شاگردان عیاشی معرفی کرده ‏اند.و در رجال کشی روایات او،از عیاشی فراوان‏ است. (23) 

4. ابو القاسم هاشمی.از مشایخ حاکم‏ حسکانی بوده، و گفته است:او عالم به‏ فقه و علوم قرآن و نحو و شعر و وقایع ایام و تواریخ اصحاب حدیث بوده و در بیشتر این‏ دانشها تألیف داشته است و تاریخ وفات او را سال 350 دانسته است. (24)

5. ابو جعفر احمد بن عیسی بن‏ جعفر علوی عمری.او از اولاد عمر بن علی‏ بن ابی طالب است.و اولین کسی که برخی‏ از کتابهای عیاشی را به بغداد آورده از همین احمد بن عیسی علوی روایت کرده‏ است. (25)

6. ابو جعفر محمد بن احمد بن ابی‏ عوف بخاری.که از مشایخ کشی صاحب‏ رجال معروف است. (26)

7. ابو الحسن یا ابو الحسین بن ابی‏ طاهر طبری سمرقندی.کتابی به نام‏ «مداواة الجسد لحیاة الا بد»داشته است.(27)

8. لیث بن نصر.ممکن است همان‏ باشد که خطیب در تاریخ بغداد یاد کرده،و گفته است:در سال 341 به بغداد آمد.(28)

http://www.tebyan.net/QuranIndex.aspx?pid=271915

http://wiki.ahlolbait.com/ 

http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View

http://mostabser14.blogfa.com/post

http://pajoohe.ir/%D8%B2%D

تألیفات عیاشی.:

 

عياشى در علم طب، نجوم، و فقه بيش از 200 جلد كتاب دارد كه در الفهرست ابن ندیم در فن 5 از مقاله پنجم،به تفصیل به تالیفات او متعرض شده است و برحسب ترتیب خود مؤلف کتابهای او را می آورد و با شمارشی که به عمل آمد،تعدادمضبوط آنها 208 جلد است که از آن تعداد27 جلد مفقود شده است و در دسترس نیست (29) بی شک، سمرقندی از نادر کسانی است که هم امتی را در یک جامعه پروراند و هم تالیفاتی بسیار گرانسنگ و پرمایه از خود به یادگار نهاد. او در نشر و تبلیغ مکتب تشیع نقشی موثر و اساسی داشت و به حق از پایه گذاران مکتب تشیع در مشرق زمین به شمارمی آید. آن دانشمند وارسته در راستای هدف الهی خویش، کتابهای بسیاری به رشته نگارش کشید. فقه، حدیث، قرآن، كلام، ادیان، امامت، رجال، ادعیه زیارات ، احکام، اقتصاد تقیه، اخلاق، جهاد، اعجاز، محبت، بهشت و جهنم، سیره، تاریخ، حقوق، آداب، پوشاك، هیئت، نجوم، طب، عروض و قافیه، زجر، استخاره، صنعت خواب و تفأل، و. .. محور کتابهای او شمرده می شود 

 کتاب معروفی که از او به یادگار مانده است کتاب التفسیر است. تفسیر او بر اساس اخبار و احاديث ائمه اطهار عليهم السلام تنظیم شده است که مجموع احادیث این تفسیر 1693 حدیث است. از این تفسیر تنها نیمی، یعنی از سوره حمد تا پایان سوره كهف موجود است و نیمی دیگر مفقود شده است هر چند برخی احتمال داده اند که درجنوب کشور بوده باشد.. واین تفسیر بيشتر شبيه تفسير فرات و تفسير على بن ابراهيم مى‌باشد نجاشی می‌نویسد: «علی بن محمد بن عبدالله ابوالحسن قزوینی قاضی، چهره درخشان از علمای ماست و در حدیث ثقه است. در سال 356 هـ.ق وارد بغداد شد و قسمتی از كتب عیاشی را با خود داشت و او نخستین كسی است كه كتب عیاشی را وارد بغداد نمود و آن‌ها را از ابوجعفر احمد بن عیسی علوی زاهد از عیاشی روایت می‌كرد كه او راست كتاب ملح الاخبار كه حسین بن عبیدالله (غضائری) آن را از وی روایت می‌كند. (30)

جعفر بن محمد فرزند عیاشی:

 

شیخ طوسی می‌نویسد: «جعفر بن محمد بن مسعود عیاشی، فاضل و راوی بود و جمیع آثار پدر را روایت نمود. ابوالفضل شیبانی از او روایت كرده است. (31) اما بر اساس آنچه در کتب پیشینیان به آثار وی اشاره رفته است ما به چند کتاب به اختصار اشاره می‌کنیم و مطالعه بیشتر را در این زمینه به علاقمندان توصیه می‌نماییم.

در اینجا نام کتابهای‏ غیر فقهی او را یاد می‏کنیم.

1. الاجوبة المسکتة،شاید کلام باشد

2. .احتجاج المعجزة

3. .امامة علی بن الحسین علیهما السلام(شاید رد کیسانیه باشد

4. ).الانبیاء و الائمة.

5. الاوصیاء

6. .البداء یا ابدء

7. .دلائل الائمة

8. الصلاة علی الائمة علیهم السلام.

9. .العالم و المتعلم

10. .فرض طاعة العلماء،شاید در ولایت فقیه‏ باشد

11. .فضائل القرآن.القرعة.القول بین القولین،شاید در جبر و تفویض‏ باشد

12. النجوم و الفأل و القیافة و الزجر.* ( (32)

.و صد و چهل و هفت کتاب فقهی که به خاطر رعایت اختصار از یاد آنها خودداری‏ کردیم و متأسفانه از این تألیفات جز نیمه اول از کتاب تفسیر او به دست ما نرسیده است.

تفسیر عیاشی:

 

این تفسیر گرانقدر نزد حافظ کبیر عبید الله بن عبد الله بن احمد معروف به حاکم‏ حسکانی نیشابوری که تا سال 470 زنده‏ بودن او مسلم است بوده،و در کتاب شواهد التنزیل خود حدود سی روایت از آن نقل‏ کرده است (33)و همچنین امین الاسلام طبرسی(متوفای‏ 548)این تفسیر را داشته و از مصادر مجمع البیان خود قرار داده و حدود هفتاد حدیث از آن در مجمع البیان نقل کرده‏ است (34).و نیز ابن شهر آشوب مازندرانی‏ (متوفای 588)از این تفسیر در کتاب مناقب‏ آل ابی طالب چند روایت نقل کرده‏ است (35)و مرحوم شیخ تقی الدین کفعمی نیز این‏ تفسیر را از مصادر کتاب خود:«جنة الامان» معروف به مصباح کفعمی قرار داده است (36).تاریخ تألیف مصباح سال 895 می‏باشد.

علامه مجلسی(متوفی 1111) می‏فرماید:دو نسخه قدیمی از این تفسیر دیده‏ایم.(37)و از عصر علامه مجلسی تا امروز،تفسیر عیاشی از مصادر کتب حدیث و تفسیر ما، مانند صافی،فیض،و تفسیر برهان‏ و غایة المرام هر دو از سید هاشم بحرانی‏ و بحار الانوار مجلسی و عوالم شیخ عبد الله‏ بحرانی و وسائل الشیعة و اثبات الهداة هر دو از شیخ حر عاملی و تفسیر کنز الدقائق‏ مشهدی و غیره بوده است.دوره کامل این تفسیر نزد حاکم‏ حسکانی و امین الاسلام طبرسی،بوده و آنها حدیث‏ هایی از نیمه اول و نیمه دوم آن نقل‏ کرده‏اند*).38)ولی از زمان علامه مجلسی تا امروز فقط نیمه اول آن در اختیار بوده و از نیمه دوم آن اثری نیست و هفت نسخه از نسخه ‏های خطی نیمه اول در ذریعه‏ و فهرست نسخه ‏های خطی کتابخانه مرکزی‏ دانشگاه تهران و آغاز نسخه چاپ شده‏ تفسیر عیاشی یاد و یا معرفی شده است. (39)

حذف سند روایات تفسیر عیاشی:

متأسفانه آن مقدار از تفسیر عیاشی که‏ در دست است(نیمه اول)سندهای آن‏ توسط یکی از دانشمندان که این تفسیر را استنساخ می‏کرده حذف شده،و در نسخه‏های موجود،همه روایات آن مرسله‏ است.

البته به نظر نویسنده باید از این ناسخ‏ قدردانی شود،زیرا اگر استنساخ او نبود ما از فیض این تفسیر برای همیشه محروم‏ می‏ ماندیم و طبق توضیحی که خود او در آغاز نسخه داده،این حذف به خاطر شدت‏ احتیاط او بوده* (40)نه اینکه از روی‏ سهل‏انگاری باشد،بنابراین هیچگونه اشکال‏ و گله‏ای نسبت به او روا نیست.

یادآوری نکته‏ ای در اینجا مناسب است و آن اینکه:ما نباید زمانهای پیش را با زمان‏ خود مقایسه کرده و در مورد آن زمان‏ها مانند زمان خودمان قضاوت کنیم،در زمان‏ ما نیاز به سند احادیث بسیار محسوس‏ است،اما در آن زمانها کسانی که کتابهایی‏ مانند نهج البلاغه و تحف العقول و احتجاج و تلخیص امالی مفید،و امالی صدوق*(42)را بدون سند تألیف و یا به عنوان تلخیص، سندهای آن را حذف کرده‏اند،به هیچ ‏وجه‏ به ذهنشان نمی‏ آمده که در آینده سایر نسخه‏ ها و کتابها از بین می‏رود و محققان و عالمان به سندهای روایاتی که در کتابهای‏ آنان نقل شده نیاز خواهند داشت تا به آنها انتقاد کنیم چرا سندها را حذف کرده ‏اند.و یا مانند برخی از علما بگوییم آنان‏ جنایت کرده،و به معارف اسلام لطمه‏ زده ‏اند .* (43)

      یک اشکال و پاسخ آن:

برخی از دانشمندان گفته‏ اند و یا ممکن‏ است بگویند:چون عیاشی در آغاز عمر شیعه نبوده،نمی‏ دانیم این حدیثها و جرح و تعدیل‏های او که نسبت به رجال حدیث، نوشته و گفته پس از مستبصر شدن اوست و یا قبل از هدایت گفته و یا نوشته بوده است.از اینرو نمی ‏توان به احادیث و همچنین‏ قضاوتهای رجالی او اعتماد کرد. (44)

پاسخ:می‏توان به یقین ادعا کرد که‏ کتابها و روایات و قضاوتهای رجالی او همه‏ مربوط به بعد از استبصار اوست،زیرا:

اولا:احادیث عامه و خاصه بگونه ‏ای‏ نیست که با یکدیگر اشتباه شوند،و یکی از راههای تمیز،خود سندها می‏باشد.(45)

 ثانیا:او در دوران جوانی مستبصر شده و حدود پنجاه سال پس از آن تاریخ زنده بوده است .

ثالثا:در کتب رجالی هنگام ذکر فهرست‏ تألیفات او در مورد شش کتاب وی تصریح‏ شده که اینها از روایات عامه است(46) ،و کسی که پس از مستبصر شدن خود این مقدار عمر کند اگر قبلا کتابهایی نوشته‏ که شامل مطالبی از غیر شیعه باشد حتما یادآوری می ‏نماید.(47)تصریح دلیل آن است که بقیه این‏ خصوصیت را نداشته‏اند .در مورد نظریه ‏های رجالی او نیز اگر از کتابها نقل شده باشد که پاسخش داده شد، و اگر منظور نظریه ‏هایی باشد که شفاهی‏ بوده،پاسخ این است که این نظریه ‏ها از کشی از او نقل شده،و روشن است که کشی‏ پس از استبصار او این مطالب را از او نقل‏ کرده است.

آری در رجال نجاشی آمده:«عیاشی‏ از مشایخی که ثقه نبوده‏اند فراوان رعایت‏ می‏کرده است،این مطلب باعث می‏شود که‏ روایات تفسیر او مورد اطمینان نباشد،زیرا احتمال اینکه در سلسله سندهای حذف‏ شده،افراد ضعیف باشند قوی است و این‏ مطلب موجب سلب اطمینان می‏گردد.و نیز این عبارت نجاشی سبب می‏شود تا در مورد هر کدام از مشایخ عیاشی که در کتب رجال‏ توثیق نشده ‏اند بگوییم به احتمال قوی‏ ضعیف و غیر موثق هستند.

اما آنچه باعث آسودگی خاطر است اینکه‏ متن بخشی از روایات تفسیر عیاشی به‏ قدری از احکام و اتقان برخوردار است که‏ می‏توان گفت این متن‏ها ما را از سند بی‏ نیاز می‏کند،مانند آنچه در مورد نهج البلاغه‏ و صحیفه سجادیه و غیره گفته شده است.و برخی از اساتید فرموده‏اند:برای محقق‏ متتبع روشن است که بخشی از روایات این‏ تفسیر در کتب اربعه شیعه نیز با سند نقل‏ شده و این خود از مؤیدات اعتبار این تفسیر است.و همین استاد گفته است:گاهی‏ در مقایسه بین آنچه در کتب اربعه و این‏ تفسیر نقل شده،می‏بینیم متن نقل شده‏ در این تفسیر،از احکام و اتقان بیشتری‏ برخوردار است،با آنکه به یقین هر دو روایت‏ در اصل متحد بوده است.

برای ارزیابی کلام مذکور می‏توان به‏ روایاتی که در وسائل از این تفسیر و کتب‏ اربعه نقل شده و معلوم است که یک روایت‏ بوده مراجعه کرد.

و بد نیست همین جا اشاره شود که تفسیر عیاشی در میان تفاسیر روایی ما مانند تفسیر فرات کوفی،و تفسیر منسوب به امام‏ عسکری علیه السلام و تفسیر ابن ماهیار و حتی تفسیر علی بن ابراهیم قمی،از حیث‏ اتقان و احکام ممتاز است،اما در عین حال‏ احیانا روایاتی که نمی‏تواند جز با توجیه‏ و تأویل قابل قبول باشد در آن دیده می‏شود

http://www.tebyan.net/QuranIndex.aspx?pid=

http://www.hawzah.net/fa/Article/View

http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/4 

 

http://mostabser14.blogfa.com/post/199.

http://pajoohe.ir/%D8%BC__a-1163-941-1037-

http://wikinoor.ir/%D% D8%B3%D8%B9%D9%88

http://wiki.ahlolbait.com/

 

 

عیّاشى از منظر دیگران:

 

 

1. نجاشى  372 ـ 463 هـ .ق:

محمّد بن مسعود عیّاشى در آغاز جوانى پیرو مذهب عامّه بود و از محضر بزرگان آنان حدیث شنید. پس از بررسى و تحقیق به مذهب امامیه پیوست و از محضر ستارگانى چون: على بن الحسن بن فضّال و عبدالله بن محمّد بن خالد طیالسى، و شمارى از بزرگان کوفه، بغداد و قم کسب دانش نمود(48) مشایخ ما گفته‏ اند:عیاشی ارث‏ پدری خود را که سیصد هزار مثقال طلا بود همه را در راه علم و حدیث خرج کرد.خانه ‏اش‏ همیشه مانند مسجد پر از افرادی بود که به‏ نوشتن،یا به مقابله یا قرائت و تعلیق اشتغال داشتند. (49) و نیز نجاشی در جای دیگر گفته است: خانه ‏اش محل رفت ‏و آمد و استفاده شیعه و اهل علم و دانش بوده است (50)

2. ابن ندیم بغدادی متوفا: 377 هـ .ق: «.... 

محمد بن مسعود عیاشی از مردم سمرقند... و از فقهای شیعه امامیه است. در فزونی دانش، یگانه روزگار خود بوده، در نواحی خراسان، مقام و منزلتی بس عالی داشته است... 173 جلد کتاب براساس مکتب تشیع و پنج جلد کتاب بر اساس فقه اهل سنت و سیره خلفا، نوشته است. تعداد کتب او 208 جلد است که 27 جلد آن درگرد باد روزگار از میان رفته است.» جنید بن نُعیم معروف به ابواحمد، تصنیفات او را در پایان نامه اى که به ابوالحسن على بن محمّد علوى نوشته، ذکر نموده است (51)

3. شیخ طوسى  385 ـ 460 هـ .ق:ا

و جلیل القدر،دارای‏ اطلاعات گسترده و در فن حدیث خبیر و بصیر،در دانش،فضل،ادب و فهم سر آمد اهل عصر خود در نواحی خراسان بوده‏ است.بیش از دویست کتاب و رساله تألیف‏ کرده،که نام آنها در فهرست ابن ندیم یاد شده است.او در خانه‏اش مجلسی برای‏ عموم،و نیز مجلسی برای خواص داشته‏ است. (52) (53)

4. مامقانى متوفا: 1351 هـ .ق: 

محمّد بن مسعود از فقیهان شیعه امامیه و از پر تلاش ترین عالمان معاصر و از چشمه هاى خروشان علم بوده است، که آثار وى در خراسان از مقام و شهرت والایى برخوردار بود (54) 

5. مدرس تبریزى1296 ـ 1373 هـ .ق صاحب ريحانه الأدب:

 كشى، صاحب رجال معروف از شاگردان عياشى بوده و از او روايت مى‌كند. مهم‌ترين تاليف او تفسير اوست كه در آن بر اساس اخبار و احاديث ائمه اطهار عليهم السلام مشى نموده است و بيشتر شبيه تفسير فرات و تفسير على بن ابراهيم مى‌باشد.» محمّد بن مسعود بن محمّد بن عیاش، عراقى، کوفى، سمرقندى، تمیمى مکنّى به ابونضر معروف به عیّاشى، شیخ، رجل، عالم، فاضل، ادیب، مفسّر، محدّث، صدوق وثقة از اعیان علماى فرقه حقّه و اکابر فقهاى اثنى عشریه عهد کلینى(رحمه الله)... در علم و فضل و فهم و ادب و تبحر و تنّوع علمى وحید زمان خود... و با اصول روایت بصیر، در طب و نجوم و قیافه و رؤیأ هر یک از ابواب فقهیه زیاده بر دویست کتاب تألیف داده) 55)كه در الفهرست ابن نديم بيش از 150 جلد از آنها ذكر شده است.

6. . سید حسن صدر 1272 ـ 1291 هـ .ق: 

عیّاشى محمّد بن مسعود بزرگى از بزرگان اصحاب ماست که در کثرت تصنیف و تألیف شهرت به سزایى دارد و از کتاب هایى که در زمینه سیره و تاریخ دارد، کتاب «مکه» و «حرم» و... مى باشد. او در ردیف ثقة الاسلام کلینى )رحمه الله(و علماى قرن سوم هجرى نام برده شده است(56) بار دیگر او را در ردیف مفسرین عالیقدر قرآن ذکر کرده است و در آن بخش نیزمی نویسد:«او از اعیان و بزرگان این طایفه است.تالیف و تصنیف فراوانی دارد.اوتفسیری در دو مجلد بزرگ نگاشته است که متاسفانه اکنون تنها جزء اول آن در اختیارما است.این عالم بزرگ قریب 200 جلد کتاب دارد که همگی خوب و زیبا بوده اند.اودر طبقه شیخ کلینی،از علمای قرن سوم می باشد (57)

7. علامّه طباطبایى متوفّا: 1358:ا

ستاد علامه طباطبایی در پیشگفتاری که در سال 1380 ه.ق بر تفسیر عیاشی نگاشته اند،او را با جلالت قدر و علو منزلت می ستایند ومی گوید: یکى از بهترین تفسیرهاى که از علماى پیشین ما بر جا مانده، کتاب تفسیر منسوب به شیخ ما عیّاشى رحمة الله علیه و آن کتاب ارزشمندى است...»گفتار بزرگان را در حق اوبازگو می نمایند و احتمال وجود جزء دوم تفسیر را در برخی از کتابخانه های مناطق جنوبی ایران ذکر می نمایند (58)عیاشی از بزرگان شیعه است که در کثرت تالیف و تصنیف،شهرت به سزایی دارد... او در طبقه و ردیف «ثقه الاسلام کلینی »و از علمای قرن سوم است.در بخش دیگرى از این مقدمه آمده است:«تا حال که یازده قرن از نگارش این تفسیر سپرى مى گردد، احدى از فحول و بزرگان بر این تفسیر خُرده نگرفته و همه او را ستوده اند.» علماى رجال او را به عنوان ثقه، عین، صدوق و راستگوى در حدیث خود شناسانده اند... در انواع رشته هاى مختلف علمى همچون: فقه و حدیث و طب و نجوم و قیافه و غیره مهارت یافت. (59)

8. استاد مطهرى 1298 ـ 1360:  

یکى دیگر از فقهاى به نام و معروف آن زمان که معاصر با على بن بابویه قمى است (329 هـ .)، بلکه او اندکى تقدم زمانى دارد، عیّاشى سمرقندى صاحب تفسیر معروف است. او مرد جامع بوده است. اگر چه شهرتش به تفسیر است، او را از فقهاء شمرده اند (60)

 

http://www.tebyan.net/QuranIndex.aspx?pid=271915

http://www.hawzah.net/fa/Article/View% 

http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/4180/

http://mostabser14.blogfa.com/post/199/ 

http://pajoohe.ir/%D8%BC__a-1163-941-1037-47850.aspx

http://wikinoor.ir/%D8%B9%DB%8C%D8%

http://wiki.ahlolbait.com.

 

وفات او:

تاریخ دقیق درگذشت این عالم بزرگ و فقیه وارسته،با همه بررسی که صورت گرفت، درست مشخص نگردید،فقط «زرکلی »صاحب الاعلام آن را 320 ه.ق یادداشت کرده است،ولی معلوم نیست از چه ماخذی گرفته است.احتمال می رود با توجه به هم دوره بودن با ثقة الاسلام کلینی،وفات او نیز درهمان حدود سالهای وفات مرحوم کلینی رخ داده باشد. و به احتمال قوی، او در جوار تربت سردار شهید خراسان، حضرت قثم بن عباس (پسرعموی حضرت محمد صلی الله علیه و آله) به خاك سپرده شد

http://www.hawzah.net/fa/Article/View/4588/%D9%85%D8

http://wiki.ahlolbait.com/

http://wikinoor.ir/%D8%B9%DB%8C%D8%A7%D8%B4%DB%8C%F

 

 

 

اقتباس از :

 

 

1. http://wikinoor.ir/%D8%B9%DB%8C%D8F

2. http://wiki.ahlolbait.com/

3. http://www.tebyan.net/QuranIndex.aspx?pid=271915

4. http://www.hawzah.net/fa/Article

5. http://pajoohe.ir/%D8%B2%D9%

6. http://mostabser14.blogfa.com/post/199/

 

 

ارجاعات:

 

 

1. قاموس الرجال،ط اول ج 8،ص 377

2. فهرست ابن ندیم، ص 361؛ نجاشی، ص 247 و جامع الروات، ج 2، ص 192.

3.  البلدان، ص 59-70. 

4. البلدان، 59 ـ 70.

5. فهرست ابن ندیم، ص 361؛ رجال نجاشی، ص 247؛ رجال طوسی، ص 136 و معالم العلما، ص 29.

6. ریحانة الادب،ج 4،ص 221.

7. بهجه الآمال، ج 6، ص 630؛ ریحانه الادب، ج 4، ص 221 و رجال نجاشی، ص 247.

8. رجوع شود به منابع رجالی مذكور در همین مقاله.

9. رجال شیخ،ص 410،رجال کشی،ص 530. تنقیح المقال،ممقانی،ج 1،ص 23 و قاموس‏ الرجال،تستری،ط اول،ص 196.

10. رجال کشی،ص 590،رجال نجاشی،ص‏ 186،مجمع الرجال قهپائی،ط 7 جلدی ج 1، ص 121 و نیز پاورقی همین صفحه

11. رجال طوسی،ص 436،مجمع الرجال،ج 7، ص 191-192. 

12. رجال کشی،ص 45،شواهد التنزیل،حسکانی، ط بیروت،رجال طوسی،ص 428 و 411 و رجال کشی،ص 531.

13. فهرست رجال کشی،ص 270،رجال طوسی، ص 458،تنقیح المقال،ج 1،ص 207، مجمع الرجال،تعلیقه منهج المقال،ص 80

14. رجال نجاشی،ص 121(در این کتاب به جای‏ ابن تاجر«ابن عاجز»آمده)،رجال طوسی،ص‏ 458،معجم رجال الحدیث،آیة الله خوئی،ج 7، ص 251 و 260

15. فهرست رجال کشی،ص 271،رجال نجاشی، ص 44،رجال طوسی،ص 413،429،462، تنقیح المقال،ج 1،ص 320.

16. رجال طوسی،ص 432،رجال کشی،ص‏ 509،تنقیح المقال،ج 1،ص 179.

17. فهرست طوسی،ص 118،رجال نجاشی،ص‏ 257،رجال کشی،ص 530،رجال طوسی،ص‏ 419 و 433 و اعلام الشیعه،قرن چهارم،ص‏ 306.

18. رجال نجاشی،ص 306،فهرست طوسی،ص‏ 150،فهرست رجال کشی،ص 217-219، رجال طوسی،ص 420 و 434 قاموس الرجال، ج 7،ص 330.

19. شواهد التنزیل،ج 1،ص 272،رجال کشی ص‏ 17 و 72 و 530 و رجال طوسی ص 436 و 509.

20. فهرست شیخ، ص 136. 

21. رجال طوسی،ص 463،فهرست طوسی،ص‏ 90،رجال نجاشی،ص 353

22. فهرست طوسی،ص 165،رجال طوسی،ص‏ 459.

23. رجال نجاشی،ص 372،فهرست رجال کشی، ص 272،رجال طوسی،ص 497.

24. شواهد التنزیل،ج 2،ص 327،تاریخ بغداد ج 14،ص 399 و ج 4،ص 357

25. تاریخ بغداد،ج 4،ص 85،رجال نجاشی،ص‏ 267،رجال طوسی،ص 439.

26. قاموس الرجال،ج 8،ص 13.

27. فهرست طوسی،ص 215.

28. تاریخ بغداد،خطیب بغدادی،ج 13،ص 81.

29. فهرست ابن ندیم،ص 246

30. مفاخر اسلام، ج 2، ص 329

31. رجال طوسی، ص 459.

32. ابن طاوس در کتاب فرج المهموم،ص 124 می‏نویسد:من العارفین بالنجوم من الشیعة و المصنفین فیها الشیخ المعظم...محمد بن مسعود محمد بن عیاش.از این عبارت معلوم می‏شود که‏ ابن طاووس کتاب نجوم او را فقط مجموعه احادیث‏ مربوط به نجوم ندانسته،بلکه کتابی در فن نجوم به‏ حساب آورده است.

51نام این 192 کتاب به ترتیب حروف تهجی در عربی این مقاله ذکر شده است

33. رک:شواهد التنزیل،تحقیق علامه حاج شیخ‏ محمد باقر محمودی،احادیث 27 و 144 و 145 و 185 و 190 و 196

34. مجمع البیان،چاپ اسلامیه،ج 1،ص 17 و 18 و 31 و 82 و 128 و

35. مناقب،ابن شهر آشوب ط 4 جلدی چاپ قم، ج 2،ص 342 و ج 3،ص 23 و 104 و 373 و ج‏ 4،ص 180.

36. مصباح کفعمی،ص 773

37. بحار الانوار،علامه مجلسی،ج 1،ص 8 و 28.

38. آدرس احادیث ذکر شده از نیمه دوم را می‏توانید در عربی این مقاله ببینید،یازده حدیث از شواهد التنزیل و حدود چهار روایت از مجمع البیان آدرس‏ داده شده است.رک:مجله رسالة القرآن،چاپ‏ قم،شماره 3

39. الذریعه،ج 4،ص295.

40. خود او گفته:چون روایات این کتاب را به طریق‏ سماع از مشایخ نشنیده بودم سندها را حذف کردم‏ تا اگر در آینده کسی را پیدا کردم که این تفسیر را با اسناد نزد مشایخ خوانده باشد نزد او بخوانم و اسناد را هم یاد کنم.این مطلب حاکی از شدت‏ احتیاط اوست که کسی توهم نکند او این تفسیر را از مشایخ روایت می ‏نماید،بلکه معلوم باشد که او فقط نسخه خطی آن را یافته و از روی آن استنساخ‏ نموده است.

41. این دو تلخیص از تألیفات یکی از شاگردان‏ فخر المحققین،و نسخه مورخ 755 آنها در کتابخانه‏ آیة اللّه مرعشی در قم موجود است(رک:فهرست‏ کتابخانه آیة اللّه مرعشی،ج 4،ص 401

42. بنابراین،اشکال علامه مجلسی به ناسخ کتاب‏ تفسیر عیاشی بی‏ مورد است.(رک:بحار،ج 1،ص 8 و 28 و نیز تحف العقول،ص 3 و احتجاج طبرسی، ص 3.

43. تنقیح المقال،ج 3،ص 183،رجال نجاشی،ص‏ 351.

44. قاموس الرجال،ج 8،ص 377.

45. رک:فهرست طوسی و فهرست نجاشی،فهرست‏ ابن ندیم

46. تنقیح المقال،ج 3،ص 183

47. بهجة الآمال، 6/630ریحانة الادب 4/221.

48. رجال نجاشی،ص 350

49. رجال نجاشی،ص 372

50. فهرست ابن ندیم، ص 361.و فهرست ابن ندیم،ص 245.

51. فهرست طوسی،ص 163،رجال طوسی، ص 497.

52. مفاخر اسلام، ج 2، ص312.

53. معالم العلماء، ص 99.

54. خلاصة الاقوال،علامه حلی،ط نجف ص 145

55. تأسیس الشیعه، ص 332.

56. مدرک سابق،ص 332

57. نضد الایضاح،علم الهدی کاشانی،ط مشهد ضمیمه فهرست شیخ طوسی،ص 317.

58. مقدمه علامه طباطبائی(ره)بر تفسیر عیاشی،ص 3.

59. تفسیر عیّاشى، با تصحیح و مقدمه رسول محلاتى، چاپ 1380

60. سآشنایى با علوم اسلامى، ص 78.