احمد بن موسی (علیهما السلام) شاه چراغ

احمد بن موسی (علیهما السلام) شاه چراغ

تهیه و تنظیم: مرتضی فلاح زیارانی

تذکر: مقاله حاضر تلفیقی از مقالات مختلف اینترنتی است.

ولادت

حضرت سيد امير احمد(علیه السلام) ملقب به شاهچراغ و سيدالسادات الاعاظم، فرزند بزرگوار امام موسي كاظم(علیه السلام) است.

پسران امام هفتم علیه السلام بنا به مشهور نوزده نفر می باشند. حضرت احمد بن موسی(علیهما السلام) و محمد بن موسی(علیهما السلام)  از یک مادر که ((ام احمد)) خوانده میشد متولد گردیدند. 

http://www.shahecheragh.ir/info.aspx?type=n&id=719

تاریخ دقیق تولد حضرت احمد بن موسی شاه چراغ سلام الله علیه مشخص نیست.  در شورای فرهنگ عمومی استان فارس نامگذاری یک روز به نام بزرگداشت آن حضرت مطرح شد و متولیان امر تصمیم گرفتند که

روز تولد آن حضرت را به عنوان مراسم بزرگداشت انتخاب کنند. لذا برای مشخص شدن روز دقیق تولد، مورخان و محققان تحقیقات خود را آغاز کردند. اما پس از بررسی های به عمل آمده کارشناسان به این نتیجه رسیدند که روز تولد حضرت شاه چراغ بدرستی مشخص نیست و در این خصوص نقلهای متفاوتی وجود دارد. از این رو تصمیم بر این شد که در دهه کرامت یعنی حدفاصل تولد حضرت معصومه سلام الله علیها و امام رضا علیه السلام یک روز به عنوان روز بزرگداشت حضرت احمد بن موسی «شاه چراغ» تعیین شود.

http://www.hawzah.net/fa/Article/View/93502/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA-%D8%B4%D8%A7%D9%87-%DA%86%D8%B1%D8%A7%D8%BA

 

به دلیل نامشخص بودن روز ولادت حضرت احمد بن موسی(ع)، شورای عالی انقلاب فرهنگی در سال 1388 روز ششم ذیقعده یعنی پنجمین روز از دهه کرامت را به نام روز بزرگداشت احمد بن موسی شاهچراغ جهت ثبت در تقویم مناسبت‌های ملی- اسلامی کشور تصویب کرد. 

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910703000925

فضائل مادر حضرت شاهچراغ(علیه السلام(

علامه مجلسی در کتاب ((مراة العقول)) در شرح حدیث پانزدهم می گوید:

ام احمد مادر بعضی اولاد آن حضرت می بود و او داناترین، پرهیزگارترین و گرامی ترین زنهایش در نزد آن حضرت بود که اسرار خود را به وی می سپرد و اماناتش را نزد او ودیعه می نهاد. 

در کتاب اصول کافی در باب ((امام در چه زمانی میداند امام است)) آمده است که حضرت امام موسی کاظم(علیه السلام)  امانت سربمهری به ((ام احمد)) سپردند و فرمودند بعد از شهادت من هر کس از اولاد من در طلب این امانت آمد خلیفه و جانشین من است. با او بیعت نما که جز خدا کسی خبر از این امانت ندارد. بعد از شهادت امام موسی(علیه السلام) حضرت امام رضا(علیه السلام) به نزد ام احمد آمدند و امانت پدر را طلبیدند. ام احمد بگریه افتاد و دانست که امام (علیه السلام) شهید شده اند. پس آن بانوی محترمه امانت را بر حسب وصیت آنحضرت به امام رضا(علیه السلام) تقدیم نمود و با ایشان بعنوان امام هشتم شیعیان بیعت کرد.

http://www.shahecheragh.ir/info.aspx?type=n&id=719

جایگاه و مقام احمد بن موسی)ع(

نقل شده که احمد بن موسی(ع) کریم بود و امام کاظم (ع) او را بسیار دوست می‌داشت.(1)(2) 

شیخ مفید نیز از احمد با بزرگی و عظمت یاد کرده، می‌گوید: احمد بن موسی(ع) فردی کریم النفس، جلیل القدر و پرهیزکار بود که پدرش او را دوست داشت و بر دیگر فرزندان مقدم می‌کرد. امام کاظم(ع) مزرعه خویش را که به «‌یسیره‌« معروف بود به او بخشید و احمد بن موسی بن جعفر(ع) هزار بنده را آزاد کرد.(3) 

شیخ مفید همچنین روایتی از اسماعیل بن موسی بن جعفر(ع) نقل می‌کند:  در سفری بیست نفر از خادمان پدرم با احمد بودند و او را احترام می‌کردند. هرگاه احمد برمی خاست و می‌نشست آنان هم به احترامش بلند شده و می‌نشستند؛ پدرم همواره به احمد عنایت داشت و از وی غافل نمی‌گردید و چشم از او بر نمی‌داشت.(4) 

کشی، احمد بن موسی را یکی از فضلای عصر خود نام برده، او را در زمره محدثانی می‌شمارد که احادیث زیادی از پدر و اجداد بزرگوارش نقل کرده است و می‌نویسد: احمد بن موسی به دست مبارک خود قرآن کریم را نوشته است.(5)

http://fa.wikishia.net/view/%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D8%A8%D9%86_%D9%85%D9%88%D8%B3%DB%8C_%D8%A8%D9%86_%D8%AC%D8%B9%D9%81%D8%B1

در كتاب بدايع الانوار ازلب الانساب نقل شده كه جناب احمد بن موسي(ع) هزار قرآن به خط خود تحرير نموده و با پول آن غلام مي خريد و بعد آنها را آزاد مي نمود.(6)

http://porseman.org/showarticle.aspx?id=1309

علت نام گذاری احمد بن موسی به شاه چراغ

احمد بن موسي(ع) در حجاز به سيدالسادات و در ايران به شاه چراغ معروف مي باشد، اما علت نامگذاري آن به سيدالسادات به جهت عبادت و جلالت و وثاقتش بوده ولي چه علتي باعث گشته كه او را شاه چراغ گفته اند؟ این مطلب را در ذيل بررسي مي كنيم:

قبر مطهر آن بزرگوار تا مدتها مشخص نبود، چون در دوره سلاطين ديالمه كه تا حدي طرفداران اهل بيت عصمت و طهارت(ع) از حالت تقيه بيرون آمده بودند صلحاء و عباد شيراز در مقام يافتن مرقد مطهر آن شاهزاده عظيم الشأن بر آمدند.

در زمانيكه مشغول تجسس و تفحص مرقد منور آن شاهزاده بودند پيرزن صالحه اي نزد عضدالدوله ديلمي(قرن چهارم) سلطان فارس آمد و عرض كرد در حوالي منزل من تپه اي است كه در روي آن در هر شب جمعه در ثلث آخر شب،چراغي روشن ميشود كه مانند مشعل پرنوري مي درخشد و همينكه بمحل روشنائي ميروم چيزي ديده نمي شود شاه از رجال و درباريان خود و بعضي از علماء و شيوخ شيراز دراين باب تحقيقاتي بعمل آورد و چيزي دستگيرش نشد و گفتند كه چون گوينده پير زن فقيري است شايد در نظر گرفته كه بدين وسيله استفاده بنمايد.

شاه متقاعد نشد و فرمود كه من از بيانات اين زن بوي حقيقت مي شنوم و تصميم گرفت كه خود شخصا به اين قضيه رسيدگي كند تا صحت و سقم مطلب را كشف نمايد لذا شبانگاه به منزل آن پيرزن رفته و در آنجا استراحت مي كند.

عضدوالدوله مقارن نيمه شب بخواب رفت و آن زن صالحه مترصد روشن شدن چراغ گرديد همينكه بطريق شبهاي گذشته نور چراغ ظاهر شد ببالين شاه دويد و سه مرتبه عرض كرد: شاه چراغ ـ شاه چراغ ـ شاه چراغ يعني اي شاه چراغ روشن و هويدا شده است.

عضدوالدوله از خواب جسته و صدق اظهارات آن زن صالحه را مشاهده نمود و برخاست به محل چراغ دويد و با كمال تعجب ديد كه روشنائي بكلي محو گرديد و با ترك آن نقطه باز چراغ روشن گرديد، هفت مرتبه روشن شدن چراغ و رفتن شاه بدان نقطه تكرار شد، تا اينكه مقارن طلوع صبح صادق ديگر چراغي ديده نشد. 

پادشاه محل را علامت گذارده و روز بعد دستور داد كه تپه را بشكافند تا از آن سر مكتوم پرده برداشته شود و در نتيجه سرداب عظيمي گرديد كه جسدي درروي تختي درداخل آن گذارده شده بود و هيچكس جرئت وارد شدن سرداب و بررسي امر را نداشت.

شاه تحقيق امر را از شيخ عفيف الدين كه مردي زاهد و عابد و تارك دنيا بود را خواستار شده زاهد نامبرده آن شب را در عالم رؤيا ديده بودكه به زيارت حضرت امامزاده احمد بن موسي(ع) موفق شده است و لذا حتم كرد كه سرداب كشف شده مرقد مطهر آن امامزاده است لذا وضوء گرفت و لباسهاي پاكيزه پوشيد و وارد سرداب شد و از لوحي كه در نزد جسد بود و انگشتر آن حضرت كه بر روي آن حك شده بود:العزه لله، احمد بن موسي معلوم گرديد كه مشاهدات او در خواب از رؤياهاي صادقه بوده است.

عضدوالدوله از اين موفقيت فوق العاده، مسرور گرديد و امرنمود كه آن روز را تعطيل عمومي نموده، و براي اين موفقيت جشن عظيمي برپا نمود و تا سه روز نقاره خانه سلطنتي را نواختند و اولين بارگاه احمد بن موسي(ع) بدست اين سلطان به راهنمائي شيخ عفيف الدين برپا گرديد و حرم اين امامزاده به(شاه چراغ) مشهور گشت.

http://www.hawzah.net/fa/Question/View/64287

http://porseman.org/showarticle.aspx?id=1309

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910703000925

درباره نحوه پیدا شدن قبر مطهر آن حضرت یک قول دیگر نیز وجود دارد که در اینجا ذکر میکنیم:

در اوایل قرن هفتم، شهر شیراز تحت سلطه «أبوبکر بن سعد مظفر الدین» قرار گرفت. وی انسانی مؤمن بود که به نشر دین اسلام علاقه داشت و به علما و مومنان احترام می گذاشت و سادات را دوست می داشت. وزراء و مأموران دولتی او نیز اینجنین بودند که از جمله آنان می توان «اﻣﯿﺮ ﻣﻘﺮب اﻟﺪﯾﻦ ﻣﺴﻌﻮد ﺑﻦ ﺑﺪر» را نام برد که انسان بخشنده ای بود، آبادانی سرزمین ها و بهبود وضع مردم از اهداف او بود، به زیبایی و تنظیف شهر شیراز که پایتخت حکومت به شمار می رفت، همت گمارد و بناهای ویران و خرابه های آن را آباد نمود. 

او علاوه بر دستور آبادانی شهر شیراز، دستور داد محلی که سید احمد در آن به شهادت رسیده بود را آباد کنند. در هنگام إعمار بنا و خالی نمودن آوارها، کارگران به بدن تازه جوانی بلند قامت با سیمایی زیبا روبرو شدند که به علت ضربه شمشیری در سرش کشته شده بود. کارگران او را از خاک خارج نموند و امیر مسعود را مطلع ساختند که او به همراه برخی از مسئولین تحقیق به آن محل آمد که پس از تحقیقاتی بسیار، وجود دلائلی نظیر انگشتری که روی آن نوشته شده بود « العزة لله، أحمد بن موسی» با توجه به وقایع تاریخی که نقل شده بود، ثابت شد که این بدن أحمد بن موسی است. 

ﺑﯿﺸﺘﺮﯾﻦ و ﻣﻌﺘﺒﺮﺗﺮﯾﻦ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻣﺘﻘﺪم و ﻣﺘﺄﺧﺮ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺷﺮح ﺣﺎل و زﻧﺪﮔﺎﻧﯽ اﺣﻤﺪﺑﻦ ﻣﻮﺳﯽ ﻋﻠﯿﻬﻤﺎ اﻟﺴﻼم ﭘﺮداﺧﺘﻪ اﻧﺪ، آﺷﮑﺎر ﺷﺪن مﺪﻓﻦ اﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﻣﻮﺳــﯽ ﻋﻠﯿﻬﻤﺎ اﻟﺴــﻼم را در ﻋﻬــﺪ اﻣﯿﺮ ﻣﻘﺮب اﻟﺪﯾﻦ ﻣﺴﻌﻮد ﺑﻦ ﺑﺪر ﺑﯿﻦ ﺳﺎل ﻫﺎی 856تا 326 ﻣﯽ داﻧﻨﺪ.

ﺷــﯿﺮازﻧﺎﻣﻪ زرﮐﻮب ﺷــﯿﺮازی(ﺗﺄﻟﯿــﻒ ﺑﻪ ﺳــﺎل 467ه.ق) از ﻗﺪﯾﻤﯽ ﺗﺮﯾﻦ ﻣﺄﺧﺬﻫﺎﯾﯽ اﺳــﺖ ﮐﻪ ﭘﯿﺪاﯾﺶ ﻗﺒﺮ اﺣﻤﺪﺑﻦ ﻣﻮﺳﯽ ﻋﻠﯿﻬﻤﺎ اﻟﺴــﻼم را در ﻋﻬﺪ اﻣﯿﺮ ﻣﻘﺮب اﻟﺪﯾﻦ ﻣﺴﻌﻮد ﺑﻦ ﺑﺪر ﺛﺒﺖ ﮐﺮده اﺳﺖ. ﺑﻨﺎ ﺑﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺟﻨﯿﺪ ﺷﯿﺮازی، ﻫﯿﭻ ﮐﺲ از ﻣﺤﻞ ﺷﻬﺎدت اﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﻣﻮﺳــﯽ ﻋﻠﯿﻬﻤﺎ اﻟﺴﻼم آﮔﺎه ﻧﺒﻮد ﺗﺎ زﻣﺎن ﻣﻘﺮب الدین مسعود بن ﺑــﺪر ﮐــﻪ وی ﻗﺒﺮ آن ﺣﻀﺮت را ﯾﺎﻓﺖ و ﺑﺮ آن ﮔﻨﺒﺪی ﺳــﺎﺧﺖ. درﺑﺎره اﯾﻨﮑﻪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﺸﻬﺪ اﺣﻤﺪﺑﻦ ﻣﻮﺳﯽ ﻋﻠﯿﻬﻤﺎاﻟﺴﻼم ﮐﺸﻒ ﺷﺪه، ﺟﻨﯿﺪ ﻫﯿﭻ ﮔﻮﻧﻪ آﮔﺎﻫﯽ ﻧﻤﯽ دﻫﺪ.

 وی در ﺗﻮﺻﯿﻒ ﺟﺴــﺪ ﻣﺒﺎرک آن ﺣﻀﺮت ﻣﯽ اﻓﺰاﯾﺪ، ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺣﻀﺮت را روﯾﺖ ﮐﺮدﻧﺪ، رﻧﮓ ﻣﺒﺎرک وی ﺑﺮﻧﮕﺸــﺘﻪ و ﻫﯿﭻ ﺗﻐﯿﯿﺮی در ﺑﺪن آن ﺣﻀﺮت دﯾﺪه ﻧﺸﺪه و ﮐﻔﻦ وی ﻫﻤﭽﻨﺎن ﺗﺎزه ﻣﺎﻧﺪه و از روی اﻧﮕﺸــﺘﺮی وی ﮐــﻪ ﻋﺒﺎرت »اﻟﻌﺰه اﷲ اﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﻣﻮﺳﯽ« ﺑﺮ آن ﻧﻘﺶ ﺑﻮد، وی را ﺷﻨﺎﺧﺘﻨﺪ. ﻋﻼوه ﺑﺮ اﯾﻦ ﭼﻨﺪ ﻣﺄﺧﺬ، ﮐﻪ از ﻧﺰدﯾﮏ ﺗﺮﯾﻦ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﺗﺎرﯾﺦ ﻣﺤﻠﯽ ﻋﺼﺮ اﺗﺎﺑﮑﺎن اﺳــﺖ، ﻣﻨﺎﺑﻊ دﯾﮕﺮی ﻧﯿﺰ در دﺳﺖ اﺳﺖ ﮐﻪ آﺷﮑﺎر ﺷــﺪن ﻣﺸــﻬﺪ اﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﻣﻮﺳﯽ ﻋﻠﯿﻬﻤﺎاﻟﺴــﻼم را ﺑﻪ ﻋﺼﺮ اﻣﯿﺮ ب اﻟﺪﯾﻦ ﻧﺴﺒﺖ ﻣﯽ دﻫﻨﺪ

سپس اﻣﯿﺮ ﻣﻘﺮب اﻟﺪﯾﻦ ﻣﺴﻌﻮد ﺑﻦ ﺑﺪر دستور داد در همان جا که بدن ایشان را آنجا یافته بودند بر بدن شریف نماز بخوانند و همان جا با احترام و تجلیل در حضور علماء و بزرگان شیراز به خاک بسپارند و بر روی آن بنایی وسیع و زیبا بسازند تا زائران و عابران آن مزار را زیارت نمایند. این بنا تا سال 658 ه ق فوت ملک مظفر الدین پا بر جا ماند.

از مجموع مطالب گفته شده به این نتیجه میرسیم که ظاهرا قبر آن حضرت در زمان عضدالدوله ديلمي ظاهر گشته، اما بر اثر مرور زمان و زلزله هاي پي در پي و جنگ ها و ویرانی ها قبر وي از ديده ها مخفي گرديد تا اين كه مجددا در زمان اﻣﯿﺮ ﻣﻘﺮب اﻟﺪﯾﻦ ﻣﺴﻌﻮد ﺑﻦ ﺑﺪر آشكار گرديد. 

http://www.hawzah.net/fa/Article/View/93506

http://www.shahecheragh.ir/info.aspx?type=n&id=719

بیعت حضرت احمد بن موسی(علیهما السلام) و  مردم مدینه با علی بن موسی الرضا(علیهما السلام)

چون خبر شهادت حضرت موسی کاظم علیه السلام امام هفتم شیعیان در مدینه شایع شد، مردم به در خانه ام احمد، مادر حضرت شاه چراغ «احمد بن موسی» گرد آمده و حضرت سید میر احمد را با خود به مسجد بردند، زیرا از جلالت قدر و شخصیت بارز و اطلاع بر عبادات و طاعات و نشر شرایع و احکام و ظهور کرامات و بروز خوارق عادات که در آن جناب سراغ داشتند، گمان کردند که پس از وفات پدرش امام موسی بن جعفر علیه السلام امام بحق و خلیفه آن حضرت فرزندش «احمد» است.

به همیت جهت در امر امامت با حضرتش بیعت کردند و او نیز از مردم مدینه بیعت بگرفت، سپس بر منبر بالا رفت، خطبه ای در کمال فصاحت و بلاغت انشاء و قرائت فرمود، آنگاه تمامی حاضرین را مخاطب ساخته و خواست که غائبین را نیز آگاه سازند و فرمود: همچنان که اکنون تمامی شما در بیعت من هستید، من خود در بیعت برادرم علی بن موسی علیه السلام می باشم، بدانید بعد از پدرم برادرم «علی» امام و خلیفه ی بحق و ولی خداست. و از جانب خدا و رسول صلی الله علیه و آله و سلم او، بر من و شما فرض و واجب است که امر آن بزرگوار را اطاعت کنیم و به هر چه امر فرماید گردن نهیم.

پس از آن شمه ای از فضایل و جلالت قدر برادرش علی علیه السلام را بیان فرمود، تا آنجا که همه حاضران گفته های آن بزرگوار را اطاعت کردند، ابتدا او بیعت را از مردم برداشت، سپس گروه حاضران در خدمت احمد به در خانه حضرت امام علی بن موسی علیه السلام آمده همگی با آن جناب بر امامت و وصایت و جانشینی امام موسی بن جعفر علیه السلام بیعت نمودند. و حضرت امام رضا علیه السلام درباره برادرش احمد دعا کرد و فرمود: همچنان که حق را پنهان و ضایع نگذاشتی، خداوند در دنیا و آخرت تو را ضایع نگذارد. 

http://www.hawzah.net/fa/Article/View/93502

http://www.shahecheragh.ir/info.aspx?type=n&id=719

http://porseman.org/showarticle.aspx?id=1309

سفر به ایران

 شیعیان و محبان اهل بیت علیهم السلام، پس از حضور با برکت امام هشتم علیه السلام در خراسان برای زیارت چهره تابناک امامت و ولایت از نقاط مختلف، به سوی ایران حرکت می کنند. در اين ميان دو كاروان از اهميت ويژه اي برخوردار بود. يكي كارواني كه سرپرستي آن به عهده حضرت معصومه سلام الله علیها بود و ديگري، كارواني كه به كاروانسالاري احمد بن موسي عليه السلام روانه ايران شد. تعداد جمعيت كاروان احمد بن موسي عليه السلام ظاهرا قابل توجه بوده است. در برخي منابع جمعيتشان را تا پانزده هزار نفر هم نوشته اند. تعداد زيادي از سادات و نزديكان امام هشتم علاوه بر احمد و محمد وحسين از فرزندان امام كاظم عليه السلام در اين كاروان حضور داشتند.  

حضرت احمد بن موسی(ع) نیز در همین سال ها(198-203 ه. ق) با جناب سید امیر محمد عابد و سید علاءالدین حسین(برادران ایشان) و جمع زیادی از برادرزادگان و محبان اهل بیت علیهم السلام، به قصد زیارت حضرت رضا علیه السلام از مدینه حرکت می نمایند تا از طریق شیراز به طوس عزیمت کنند. در بین راه نیز عده کثیری از شیعیان به آنان ملحق می شوند.  

http://www.hawzah.net/fa/Article/View/93502/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA-%D8%B4%D8%A7%D9%87-%DA%86%D8%B1%D8%A7%D8%BA

http://wiki.ahlolbait.com/%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D8%A8%D9%86_%D9%85%D9%88%D8%B3%DB%8C

برخی عقیده دارند جناب احمد بن موسی (علیهما السلام)  پس از شنيدن خبر شهادت حضرت رضا عليه السلام به قصد خونخواهي عازم ايران شد. نویسنده لباب الانساب در اين باره مي گويد: «حضرت احمد بن موسي در دارالسلام بغداد سكونت داشت. زماني كه قضيه شهادت حضرت رضا عليه السلام را شنيد بسيار محزون شد و گريه بسيار كرد. آنگاه از بغداد به قصد خونخواهي حركت كرد و با سه هزار نفر از امامزادگان به قصد جنگ با مأمون حركت كرد. چون به قم رسيدند، با يكي از سرداران مأمون در قم جنگيد و جماعتي از ايشان به شهادت رسيدند و همانجا مدفون شدند. پس از ورود به ري نيز با لشكر مأمون درگير شد و جمعي ديگر از يارانش شهيد و همانجا مدفون شدند كه زيارتگاهي در آنجا دارند. چون به اسفراين از نواحي خراسان رسيدند در سرزميني سخت بين دو كوه پناه گرفتند و لشكر مأمون بر آنان حمله ور و پس از نبردي (سخت) شهيد شدند و احمد بن موسي نيز همانجا شهيد و قبرش در آنجا زيارتگاه است» (7)

از آنجا كه اكثر قريب به اتفاق مورخين معتقدند كه مدفن احمد بن موسي عليه السلام در شيراز است، به نظر مي رسد كه ايشان پس از ورود به ايران و رسيدن به نزديكي شيراز خبر شهادت برادرش را شنيده است ولذا آن نقلي كه مي گويد: ايشان از بغداد به قصد خونخواهي عازم ايران شد، صحيح به نظر نمي رسد. چون در اين صورت دليلي نداشت كه از ناحيه جنوبي كه شيعيان كمتري داشت، عازم ايران شود و همچنين از ناحيه مركزي، هم راه نزديكتر بود و هم در مسير شهرهاي شيعه نشيني بوده و احمد مي توانست از آنان كمك بخواهد. (آدرس)

http://wiki.ahlolbait.com/%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D8%A8%D9%86_%D9%85%D9%88%D8%B3%DB%8C

http://www.isna.ir/news/93061207121

شهادت

 در زمانی که حضرت امام علی بن موسی(ع) با ولایتعهدی تحمیلی در «طوس خراسان» بودند، حضرت احمد بن موسی(س) به اتفاق جناب سید محمد عابد و جناب سید علاءالدین حسین برادران خود و جمعی دیگر از برادرزادگان و اقارب و دوستان، به قصد زیارت آن حضرت از حجاز به سمت خراسان حرکت نمود. در بین راه نیز جمع کثیری از شیعیان و علاقه مندان به خاندان رسالت، به سادات معظم ملحق و به اتفاق حرکت نمودند تا جایی که می نویسند: به نزدیک شیراز که رسیدند، تقریباً یک قافله پانزده هزار نفری از زنان و مردان تشکیل شده بود. 

خبر حرکت این کاروان را به خلیفه وقت(مأمون) دادند. وی ترسید که اگر چنین جمعیتی از بنی هاشم و دوستداران و فدائیان آن ها به طوس برسند، اسباب تزلزل مقام خلافت گردد. لذا امریّه ای صادر نمود به تمام حکام بلاد که در هر کجا قافله بنی هاشم رسیدند، مانع از حرکت شوید و آن ها را به سمت مدینه برگردانید. به هرکجا این حکم رسید قافله حرکت کرده بود مگر شیراز.

 حاکم شیراز مردی به نام «قتلغ خان» بود. وی با چهل هزار لشکر جرّار، در «خان زنیان» در هشت فرسخی شیراز اردو زد و همین که قافله بنی هاشم رسیدند، پیغام داد که حسب الامر خلیفه، آقایان از همین جا باید برگردید. حضرت سید احمد(س) فرمود: «ما قصدی از این مسافرت نداریم، جز دیدار برادر بزرگوارمان». اما لشکر قتلغ خان راه را بستند و جنگ شدید خونینی شروع شد اما لشکر در اثر فشار و شجاعت بنی هاشم پراکنده شدند. 

لشکر شکست خورده، تدبیری اندیشیدند. بالای بلندی ها فریاد زدند: «الان خبر رسید که ولیعهد(امام هشتم علیه السلام) وفات کرد»! این خبر مانند برق، ارکان وجود مردمان سست ‎عنصر را تکان داده، از اطراف امام زادگان متفرق شدند. جناب سید احمد(س) شبانه با برادران و اقارب از بیراهه به شیراز رهسپار گردیدند و با لباس مبدّل پراکنده شدند.

حضرت احمد بن موسی(س) برای امان از گزند حکومت، به همراه برادر خود مخفیانه به شیراز رهسپار شد. سید احمد در شهر شیراز در منزل یکی از شیعیان در منطقه «سردزک» که مرقد ایشان در این منطقه واقع است، سکنی گزید و در خانه این شخص مخفی گشت و شب و روز را به عبادت می گذرانید. 

«قتلغ خان» که جاسوسانی را برای شناسایی و دستگیر نمودن سادات که از مناطق خود فرار نموده بودند قرار داده بود، مکان ایشان را بعد از یک سال یافت و او و همراهانش را محاصره نمودند و نبردی بین آنها و مأموران حکومت در گرفت و سید احمد با شهامت و شجاعت هاشمی خود به دفاع از خود و همراهان خود پرداخت. 

هنگامی که «قتلغ» دانست که از طریق ستیز مسلحانه، قدرت از میان بردن آنان را ندارد؛ از طریق خانه همسایه او شدند و از طریق شکافی که در خانه همسایه درست کردند وارد خانه ای که سید أحمد در آن پناه برده بود، شدند و زمانی که او برای استراحت و تجدید قوا، پس از نبردی طولانی به خانه رفته بود، هنگام خروج، با شمشیری بر سر او ضربه ای وارد کردند. سپس به دستور «قتلغ خان» خانه را بر روی آن بدن شریف خراب کردند و زیر آوار باقی گذاردند. 

با توجه به تبلیغ گسترده حکومت و مأموران بر علیه تشیع و اهل بیت(ع) تعداد زیادی از مردم که از مخالفین تشیع بودند، حرمت بدن شریف نوه پیامبر را نگاه نداشتند و آن را در زیر آوار نگاه داشته و به خاک نسپردند.  

http://www.hawzah.net/fa/Article/View/93502/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA-%D8%B4%D8%A7%D9%87-%DA%86%D8%B1%D8%A7%D8%BA

مدفن

 به دليل گذشت زمان و بروز حوادث و حاكم بودن حكومت هاي ضدشيعي، در مورد مدفن ائمه و فرزندان آنان اختلاف هايي وجود دارد. اما با وجود همه فشارها و تضييقاتي كه نسبت به شيعيان وارد شد، علما و بزرگان شيعه توانستند با جانفشاني هاي فراوان فقه و تاريخ شيعه را حفظ كنند و براي آيندگان نگاه دارند. چنان كه تا مدت ها مدفن امام علي عليه السلام مخفي بود ولي اولياء خاص از آن اطلاع داشتند. 

در مورد مدفن حضرت احمد بن موسي نيز برخي منابع معتقدند كه او در ناحيه اي از خراسان مدفون است(8) اما اكثر مورخين و سيره نويسان شيراز را مدفن او مي دانند و اين نظريه از شهرت بيشتر و مطمئن تري برخوردار است(9)

http://wiki.ahlolbait.com/%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D8%A8%D9%86_%D9%85%D9%88%D8%B3%DB%8C

http://fa.wikishia.net/view/%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D8%A8%D9%86_%D9%85%D9%88%D8%B3%DB%8C_%D8%A8%D9%86_%D8%AC%D8%B9%D9%81%D8%B1

فرزندان

بسیاری از علمای انساب احمد بن موسی را بدون فرزند دانسته‌اند(10)،  اما بر خلاف آنان بعضی وی را دارای فرزند دانسته‌اند، ضامن بن شدقم برای وی چهار فرزند به نام‌های محمد، علی، عبدالله و داود نقل کرده است. (11)، فیض قمی امامزاده ابراهیم مدفون در قم را فرزند احمد بن موسی می‌داند(12) 

http://fa.wikishia.net/view/%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D8%A8%D9%86_%D9%85%D9%88%D8%B3%DB%8C_%D8%A8%D9%86_%D8%AC%D8%B9%D9%81%D8%B1

 

اقتباس

1) http://www.shahecheragh.ir

2) http://www.hawzah.net

3) http://www.farsnews.com

4) http://fa.wikishia.net

5) http://porseman.org

6) http://wiki.ahlolbait.com

7) http://www.isna.ir

ارجاعات

1) کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج‏۲، ص: ۲۳۶

2) الفصول المهمة، ابن صباغ المالکی، ج‏۲، ص:۹۶۱

3) مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۴۴.

4) مفید، همان، ص۲۴۵

5) کشی، رجال، ۲۹۴

6) منتخب التواريخ صفحه 468 ؛ ناسخ التواريخ موسي بن جعفر(ع) جلد 7 صفحه 150 روضات الجناب جلد 1 صفحه 13 ؛ رجال سيد بحرالعلوم جلد 2 صفحه 114؛ اعيان الشيعه جلد 3 صفحه 191؛تحفه العالم جلد 2 صفحه 130؛ بحارالانوار جلد 48 صفحه 307

7) لباب الانساب والالقاب الاعقاب، ابوالحسن علي بن زيد بيهقي، خطي، مركز اسناد دانشگاه تهران.

8) جامع الانساب، ج۱، ص۷۸

9) برخي از دانشمنداني كه شيراز را مدفن وي مي دانند، عبارتند از: حمداللّه مستوفي از مورخين قرن هشتم در كتاب نزهة القلوب، ص 116، فرصت الدوله در آثار العجم، ص 444، زركوب شيرازي از علماي قرن هفتم در شيراز نامه، ص 197، معين الدين ابوالقاسم جنيد شيرازي از علماي قرن هشتم در هزار مزار، ص 335، علامه محمدحسين قزويني در كتاب رياض القدس، ص 31، ابن بطوطه از جهانگردان قرن هشتم در سفرنامه خود، ص 261. 

10) المعقبین، ص۴۳، سرالسلسله العلویه، ص۴۳، تهذیب الانساب، ص۱۴۷

11) تحفه الازهار، ج۳ص ۲۹۶

12) گنجنه آثار قم، ج۲ص ۳۶۴-۳۷۱