زندگی نامه ثقه‌الاسلام محمّد بن یعقوب بن اسحاق کلینى رازى

زندگی نامه ثقه‌الاسلام محمّد بن یعقوب بن اسحاق کلینى رازى

تهیه و تنظیم: روح الدین مهدوی خواه

تذکر: مقاله حاضر تلفیقی از مقالات مختلف اینترنتی است.

برجسته تریـن دانشمند فقیه و محـدث نامدار شیعه در نیمه دوم سده سـوم و نیمه اول سـده چهارم هجـری، ثقه‌الاسلام محمّد بن یعقوب بن اسحاق کلینى رازى، معروف به «کلینى» یا «شیخ کلینى» است. کلینى اصالتا ایرانى و از روستاى «کلین» واقع در ۳۸ کیلومترى شهررى و ناحیه جنوب غربى جاده قم ـ تهران، نزدیک حسن‌ آباد کنونى است. به همین جهت، او را

به لقب «رازى»، منسوب به «رى» هم مى ‌خوانند. (۱) یاقوت حموى، جغرافى ‌دان نامى (م ۶۲۶ ق) مى‌ نویسد: استخرى (زنده در ۳۴۰ ق) گفته است که رى از اصفهان بزرگ‌تر است و در مشرق، بعد از بغداد، شهرى آبادتر از آن نیست؛ هر چند نیشابور از حیث وسعت بزرگ‌تر از آن است. رى در طول و عرض یک فرسخ و نیم است و داراى روستاهایى است که هر کدام از یک شهر بزرگ‌تر است.)۲(،شیخ کلینی در عهد امامت امام یازدهـم، و در خانه ای مملو از عشق و محبت به اهل بیت(ع) چشـم به جهان گشود. پدرش یعقوب بـن اسحاق که مردی با فضیلت و پاک سرشت بـود از همان اوان کـودکـی تربیت فرزندش را بر عهده گـرفت و بـا زبـان عمل، اخلاق، رفتـار آداب اسلامـی را به او آموخت.کلینـی بعد از کسب ادب از محضر پدر بزرگوار خود نزد دائی خـود که از محـدثین بزرگ و از شیفتگان مکتب اهل بیت به شمار مـی رفت، به ادامه تعلیم و تعلم پرداخت و با منابع علـم حدیث و رجال آشنا گردید. بعد از طـی تحصیلات ابتدایی برای پیمـودن مدارج کمال انسانـی به شهر ری که در آن عصر از مرتبه علمـی خاصـی برخـوردار بـود مسافرت کرد عـصـر کلـینی را می‌توان عصر بروز و خودنمایی فرقه‌های مختلف نامید.در آن‌زمان فرقه‌های مختلف از شافعی و حنبلی و حنفی گرفته تا اسماعیلیه و دهریین و پیامبرهای ساختگی و صاحبان مکاتب کفر و شـرک، هـمـگـی بـه طـرز عـجـیبی، در بلاد مختلف اسلامی به تبلیغ می‌پرد اختند.

 

در آن موقع هر چند شهر ری بیشتر مردمانش شافعی و حنفی مذهب بودند ولی مرکز شیعه نشین بود و در روستاهای آن شیعیان دلباخته اهل بیت زندگی می کردند و اکثر اهل تسنن آن شهر، به دلیل اخلاق و رفتار اسلامی شیعیان، همیشه تحت تاثیر آنان بودند، از این رو ری به شهر شیعه نشین معروف بود. فرقه اسماعیلیه هم با انگیزه تسلط بر ایران بیشتر از همه در این نقطه بودند و بیش از دیگران سرمایه‌گذاری كرده بودندو به ترویج تفکر و آراء خود پرداخته بودند و لذا شهر ری، مرکز برخورد آراء و اندیشه های فرقه اسماعیلیه، حنفی، شافعی و شیعه شده بود. شیخ کلینی در این زمان، در کنار گذراندن تحصیلات و علوم خود، ضمن آشنایی با اندیشه های دیگر مذاهب، پی برد که بعضی از این فرقه ها می خواهند تشیع را از مسیر واقعی خود خارج کنند. او درد را شناخت و برای درمان آن، هدفش را انتخاب و تصمیم گرفت که به نوشتن احادیث بپردازد.کلینی در این شهر در محضر استادان بزرگی چون «ابوالحسن محمد بن اسدی كوفی(3). به فراگیری حدیث پرداخت و در نوشتن و بحث و گفتگو پیرامون احادیث از خود شایستگی بسزایی نشان داد. 

کلینی برای گرد آوری احادیث امامان شیعه روستاها و شهرهای بی‌شماری را پشت سر نهاد و هر جا محدثی می‌یافت از او حدیث فرا می‌گرفت. كوفه یكی از شهرهایی بود كه كلینی به آن قدم نهاد. در آن زمان كوفه یكی از مراكز بزرگ علمی بشمار می‌رفت و كمتر محدث و یا محققی بود كه در سفرهای خود به آن شهر وارد نشده و از محضر عالمان آن جا استفاده‌ای نكرده باشد. كوفه در حقیقت جای تبادل نظر و نقطه آغاز در جهان اسلام بشمار می‌رفت كه همه آزادانه در آن به تبلیغ مذهب خود می‌پرداختند. از این رو هر یك از نویسندگان و محدثان مذاهب گوناگون اسلامی مجلس درس و بحثی برای خود برپا داشته بودند و به نقل احادیث خویش می‌پرداختند. «ابن عقده درکتاب  مفاخر اسلام، ج 3، ص 55 آورده که  :یكی از كسانی بود كه در این شهر سكونت داشت. او از حافظان بزرگ حدیث بشمار می‌رفت و حافظه قوی او موجب شده بود كه آیتی از آیات حافظه در جهان شود

بسیاری از بزرگان مذاهب از محضر او كسب علم می‌كردند. او اگر چه از نظر مذهبی «زیدی جارودی» بود اما زهد و پارسایی از او محدثی موثق ساخته بود كه همه مذاهب در نقل احادیث به او اعتماد داشتند. كلینی نیز از این مرد بزرگ استفاده كرده، از او روایاتی فراگرفت. 

كلینی پس از كسب علم و حدیث از ده ها استاد و محدث در شهرها و روستاهای آن زمان، سرانجام به بغداد رسید. او در مسافرت های خویش چنان علم و فضل خود را به نمایش گذاشته و تصویری از شیعه واقعی را در اذهان مردم هر دیار باقی نهاده بود كه هنگام ورود به بغداد فردی گمنام نبود. شیعیان به او افتخار می‌كردند و اهل سنت به دیده تحسین به او می‌نگریستند. تقوا، علم و فضیلت او در اندك مدتی موجب شد كه هم شیعه و هم اهل سنت در مشكلات دینی به او مراجعه كنند، به طوری كه عامه و خاصه در فتاوا به او روی می‌كردند و به همین سبب او اولین كسی بود كه به لقب ثقه الاسلام شهرت یافت(4). 

تقارن زمانی مرحوم کلینی(رحمةالله علیه) با غیبت صغری، سبب شده بود تا او شاهد همه‌ی این جریانات باشد.آن عالم بزرگوار به چشم خود می‌دید که چگونه هواپرستان مشرک، از جهل مردم و نبود امام معصوم، سوء استفاده کرده و ایمان و اعتقاد آن‌ها را به تاراج می‌برند و این همان دغدغه‌ی کلینی بود.

او غصه‌ی مردم را می‌خورد و نمی‌توانست این وضع را ببیند و کاری نکند و مدام به این می‌اندیشید که اکنون قضای الهی بر این قرار گرفته که امام معصوم در بین مردم نباشد، باید کاری کرد که شیاطین، اصل دین و معارف و حقایق نبوی را از ریشه نسوزانند.بـاید کـاری کرد تا معارف حقه‌ای که از اهل بیت(علیهم‌السلام) به ما رسیده، بین مردم پخش شود، تا آن‌ها با استفاده از علوم خاندان عصمت، حقایق را بفهمند و خود را در برابر حملات عقاید انحرافی ایمن کنند.مرحوم کلینی معتقد بود علت این‌که این‌طور عقاید انحرافی و شرک آلـود در بـین مـردم رخـنـه کـرده، فـقـط و فـقـط دوری از کـلام اهـل بیت(علیهم‌السلام) است. او می‌گفت، اگر مردم، خداشناسی را از مکتب قـرآن و کلام اهـل بیت(علیهم‌السلام) بیاموزند، ایمانشان از کوه‌ها هم استوارتر خواهد بود ولی تا زمانی که برای فهم حقایق دین به در خانه‌ی غیر معصوم(علیه‌السلام) می‌روند، ایمان مستقری نخواهند داشت؛و در دام عقاید کفر آمیز و انحرافی گرفتار خواهند شد.

مشکل اصلی این بود که آن زمان، از آن‌همه فرمایشات گهربار اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم‌السلام)، جز یکی دو کتاب کوچک، چیز دیگری در دست نبود. همین موضوع سبب شد، تا شیخ کلینی(رحمةالله علیه)، آن عالم وارسته، با توجه به احساس مسئولیتی که نسبت به حفظ دین مردم می‌کرد، تصمیم به جمع‌آوری احادیث و معارف اهل بیت بگیرد، تا مردم با اسـتعانت به فرمایشات معصومین(علیهم‌السلام) راه نجات را بیابند و از انحرافات نجات پیدا کنند. از این‌رو، شیخ کمر همت بست تا با سفر به بلاد و شهرهای مختلف اسلامی، این گنج‌های نهفته در ذهن راویان حدیث را در یک‌جا جمع کند، تا مردم دنیا برای همیشه بتوانند با استفاده از معارف اهل بیت(علیهم‌السلام) راه حقیقت را بیابند و از گمراهی مصون بمانند. اولین مقصد سفر شیخ، شهر مقدس قم بود.

حاکم شهر در آن زمان احمد نامی بود که خود از علما و دانشمندان شیعه بود. مردی متقی که در علم حدیث هم استاد بود و آن‌چنان به حفظ مـعـارف خـاندان عصمت و طهارت(علیهم‌السلام) اهمیت می‌داد که اگر می‌شنید کسی در شهر حدیثی غلوآمیز به زبان آورده و یا حدیثی در تضعیف خاندان عصمت(علیهم‌السلام) بیان کرده، او را از شهر تبعید می‌کرد. 

علاوه بر حاکمیت شیعه، که امتیازی بزرگ در این شهر بود، حضور در جمـع مـردم قـم کـه اکثـراً احـادیث بسیاری از اهل بیت(علیهم‌السلام) می‌دانستند، برای شیخ بسیار مفید بود، چون با ثبت و نوشتن آن احادیث به هدفش (جمع‌‌آوری احادیث) نزدیک می‌شد.

البته علاوه بر این‌ها قم در آن‌زمان یک امتیاز خاص هم داشت و آن هم حضور جمعی از علما و دانشمندانی بود که از صحابه و شاگردان امام عسکری(علیه‌السلام) بودند، که از جمله‌‌آن‌ها می‌توان "احمد بن ادریس قمی" و "عبدالله بن جعفر حمیری" را نام برد.

این علمای وارسته همگی تربیت شده‌ی مکتب خاندان عصمت و طهارت(علیهم‌السلام) و حدیث شناسانی بودند که به خاطر معاصر بودن با امامان معصوم(علیهم‌السلام)، بی واسطه از امام معصوم(علیه‌السلام) نقل حدیث می‌کردند.

شیخ کلینی(رحمةالله علیه) در مدت اقامتش در قم نزد این بزرگواران زانوی شاگردی به زمین زد تا با استفاده از علوم و معارف آن اساتید، هم عطش خود را برای دانستن معارف خاندان عصمت و طهارت(علیهم‌السلام) سیراب کند و بر کمالاتش بیافزاید، و هم با ثبت و ضبط آن احادیث از قول صحـابـه‌ی امـام عسکـری(علیه‌السلام)، گـام مهمی در جهت گردآوری احادیث و روایات خاندان عصمت و طهارت(علیهم‌السلام) بردارد.

شیخ هدف بزرگتری داشت که برای تحقق آن می‌بایست به دیگر بلاد اسلامی هم سفر می‌کرد، لذا بر خلاف میل باطنی خود با شهر قم وداع کرد و عازم سرزمین عراق شد.

بسیاری از بزرگان مذاهب از محضر او كسب علم می‌كردند. كلینی نیز از این مرد بزرگ استفاده كرده، از او روایاتی فراگرفت.او اگر چه از نظر مذهبی «زیدی جارودی» بود اما زهد و پارسایی از او محدثی موثق ساخته بود كه همه مذاهب در نقل احادیث به او اعتماد داشتند. لازم به ذکر است در کوفه‌ی آن زمان علما و دانشمندان بزرگی، مجالس نقل حدیث داشتند که در آن برای طالبان علم و جویندگان حقیقت، احادیث و روایات خـانـدان عـصـمت (علیهم‌السلام) را بیان می‌کردند. لذا حضور در کوفه فـرصت مغتنمی برای شیخ شد تا با ثبت و ضبط احادیثی که در کوفه آموخت، مجموعه‌ی احادیث خود را غنی‌تر کند چون در آن زمان كوفه یكی از مراكز بزرگ علمی بشمار می‌رفت و كمتر محدث و یا محققی بود كه در سفرهای خود به آن شهر وارد نشده و از محضر عالمان آن جا استفاده‌ای نكرده باشد..

ولـی سفـرهـای شیخ به کوفه هم ختم نشد. او طالب علوم خاندان عصمـت(علیهم‌السلام) بـود، لـذا به شهرهای مختلف بلاد اسلامی سفر می‌کرد به امید آن‌که شاید در شهری حقیقت جدیدی را درک کند و حدیثی را بشنود که تا آن زمان نشنیده است.تحمل رنج دوری از وطن و سختی مسافرت‌های طولانی مدت، برای او که جویای حقیقت بود، سهل و آسان می‌نمود. 

او گوهر شناسی بود که قدر و منزلت کلام معصوم(علیه‌السلام) را فهمیده بود، لذا مثل جویندگان گنج، شهر، به شهر می‌گشت و دُرّ و گوهرهای کلام خاندان عصمت و طهارت(علیهم‌السلام) را ابتدا در صندوقچه‌ی دلش و سپس در مجموعه‌ی احادیثش، که بعدها با عنوان کتاب "کافی" عرضه شد، ثبت و ضبط می‌کرد.

هـرچـند در عصر حاضر، القابی چون "ثقةالاسلام" (کسی که مورد اعتماد اسلام و مسلمانان است)، حجةالاسلام (کسی که حجت و دلیل حقانیت اسلام است) و ... ممکن است جنبه‌ی تشریفاتی به خود گرفته باشد و متأسفانه کمترین لقب، که حتی ممکن است عده‌ای، آن را برای خود کسر شأن بدانند، "ثقةالاسلام"، است و لقب "حجةالاسلام" لقبی مـعـمولی است، اما اگر جنبه‌های تشریفاتی و غیر واقعی کنار گذاشته شوند، چنانکه در گذشته چنین بود و کسی را بی‌جهت به این القاب نسبت نمی‌دادند، به خوبی در می‌یابیم که لقب "ثقةالاسلام" برای مرحوم کلینی که از بزرگترین دانشمندان تاریخ شیعه است و پس از هزار سال هنوز احادیث کتابش منبع اصلی احادیث شیعه به شمار می‌آید، لقبی بس بجا و شایسته است که باید برای رسیدن به چنین لقبی، ده‌ها سال زحمت و ریاضت تحمل نمود؛ لذا در اثر زحمات فراوان آن مرحوم، همگان از دوست و دشمن او را دوست می‌داشتند و مورد اعتماد و وثوق همه‌ی فرق اسـلامـی بـود و بـر سـخنش استناد می‌کردند؛و به شایستگی به او "ثقةالاسلام کلینی" می‌گفتند.

در عین حال نباید از خاطر دور داشت که گروه‌های منحرف هم، ترس عجیبی از شیخ داشتند، چون شیخ به هر شهری که می‌رسید به افشاگری در مورد مسلک‌های انحرافی می‌پرداخت؛ به خصوص آن‌جا که شیخ دید فرقه‌ی قرامطه (از شاخه‌ی اسماعیلیه) که عقاید شرک آلودی را ترویج می‌کردند، به پیشرفت‌های قابل توجهی دست یافته است، دست به قلم برد و با نوشتن کتابی با عنوان »الردُّ علی القرامطه« مردم را با انحرافات عقیدتی این فرقه آشنا کرد.

استادان کلینی: 

ثقه‌الاسلام کلینى در رى، قم، بغداد، کوفه و دیگر نقاط دور و نزدیک ممالک اسلامى ـ که امروز براى ما درست روشن نیست ـ در نیمه دوم سده سوم هجرى، دانشمندان بزرگ، فقها و محدثان بسیارى را ملاقات کرده و از خرمن معلومات و محفوظات آنها خوشه‌ ها چیده و بهره‌ ها گرفته و از آنان به دریافت اجازات نایل شده است؛ که این اجازات نیز در آن زمان‌ها از آن بزرگ‌مردان به چنین رادمردى، بسیار باارزش بوده است. در کتب رجال و تراجم، بالغ بر چهل نفر از فقها و محدثان را نام مى ‌برند که از استادان و مشایخ اجازه وى به شمار رفته ‌اند و کلینى در نزد آنها شرایط شاگردى به جاى آورده است.

گذشته از چندتن از علماى عامه که ابن حجر عسقلانى نام برده است، این عده از مفاخر فقها و محدثان شیعه که در جلد اول و دوم مفاخر اسلام آمده  و از آنها به اجمال و تفصیل نام ببرده شده است ، از مشاهیر استادان ثقه‌الاسلام کلینى ـ این دانشمند پیشین شیعه ـ بوده ‌اند. (5) در میان اساتید کلینی ما 12تا از آنها را اشاره میکنیم .

1. احمد بن ادریس قمى (م۳۰۶ق)، 

2. احمد بن محمّد بن سعید همدانى،

3. معروف به ابن عقده (۳۳۳ق)

4. احمد بن محمّد بن عاصم کوفى

5. حسن بن فضل بن یزید یمانى، 

6. حسین بن محمّد بن عمران اشعرى قمى

7. على بن ابراهیم قمى (م ۳۰۷ق)

8. صاحب تفسیر قمی محدثی كه نامش در اسناد بیش از هفت هزارَش و یكصد و چهل روایت (7140) از روایات کافی به چشم می خورد.(6) 

9. على بن محمّد بن ابراهیم بن ابان رازى (دایى وى، معروف به عُلانِ رازى)،

10. عبداللّه‌ بن احمد بن عبداللّه‌ برقى،

11. (7) على بن موسى بن جعفر کمیدانى

12. ابوالحسن محمّد بن عبداللّه‌ اسدى کوفى (ساکن رى)

شاگردان کلینی: 

این عده از فقها و محدثان بنام شیعه، که مشاهیر علماى ما در نیمه اول و اواسط سده چهارم هجرى در ایران و عراق بوده ‌اند و استادان بسیارى از علماى نامى نیمه دوم سده چهارم هستند، از جمله شاگردان کلینى (مؤلف الکافى) به شمار مى ‌روندکه ما بنا بر اختصار به چند نفر از آنها اشاره می کنیم 

1. احمد بن ابراهیم، معروف به ابن ابى رافع صیمرى

2. احمد بن کاتب کوفى

3. جعفر بن محمّد بن قولویه قمى (۳۶۸ق)،

4. محمّد بن ابراهیم نعمانى

5. معروف به ابن ابى زینب ـ که از شاگردان مخصوص و نزدیکان او بود و کتاب الکافى او را نسخه‌ بردارى کرده است 

6. محمّد بن احمد صفوانى، مقیم بغداد ـ که او نیز از شاگردان مخصوص او بود و کتاب الکافى را رونوشت کرده و از کلینى علم و ادب آموخته و به دریافت اجازه قرائت حدیث، نایل آمده است 

7. ابوالفضل محمّد بن عبداللّه‌ بن مطلب شیبانى

8. محمّد بن محمّد بن عصام کلینى

9. هارون بن موسى تلعکبرى شیبانى (م ۳۸۵ق) 

آثار كليني:

 

 

1. كافي، كه در باره آن سخن خواهيم گفت؛ 

2. کتاب رد بر قرامطه 

3. کتـاب رسایل ائمه(ع) 

4. کتاب تعبیر الرویا 

5. مجمـوعه شعر، مشتمل بـر قصـایـدی که شعرا در منـاقب و فضایل اهل بیت عصمت و طهارت(ع) سـروده اند. 

6. کتاب رجال 

كـافـي:

 

همه بزرگان، فقها و مراجع كتاب كافي را ستوده و از آن به عنوان كتابي بزرگ، سودمند و معتبر ياد كرده‏اند، به گونه‏اي كه كتابي چون آن تأليف نشده است.

محدث نوري كافي را در ميان سه اثر حديثي ديگر شيعه همچون خورشيد در ميان ستارگان دانسته و شيخ مفيد آن را از بزرگترين كتب شيعه قلمداد كرده است.همان گونه كه از مقدمه اصول كافي بر مي‏آيد، كليني اين كتاب بزرگ را به پيشنهاد و خواهش يكي از طلاب و حديث خواهان طي بيست سال گرد آوري كرده است. كليني اين كتاب را از طريق نوّاب اربعه به امام دوازدهم «عج» تقديم كرده و در واقع به گونه غير مستقيم با خاندان وحي ارتباط برقرار نموده است. امام دوازدهم «عج» پس از ملاحظه كتاب كافي با گفتن جمله معروف خود: «الكافي كاف لشيعتنا»؛ كافي براي پيروان ما بس است، اين كتاب بزرگ را توشيح و امضا نموده‏اند.

اين كتاب بارها در ايران، هند و ديگر مراكز تصحيح، ترجمه، شرح، تعليق و مورد مقابله قرار گرفته و به گونه‏هاي متفاوت چاپ و منتشر شده است كه معروفترين شروح آن عبارتند از: شرح اصول كافي از ملا صدرا، مرآة العقول في شرح اخبار آل الرسول از ملا محمد باقر مجلسي، الوافي تأليف ملا محسن فيض كاشاني، الصافي في شرح الكافي تأليف ملا خليل قزويني است كه در سال 1308 ق و در دو جلد در لكهنو به چاپ رسيده است.

 کلینی برای اخذ و جمع‌آوری احادیث سفرهایی انجام داد:

علی‌بن ابراهیم از پدرش فراوان نقل حدیث می کند و ظاهرا در شهر قم این روایات را از پدرش اخذ کرده است. مخصوصا که خود علی‌بن ابراهیم در قم مدفون است. با توجه به استفاده فراوان کلینی از روایات او به نظر می رسد که کلینی مدتی از عمرش را در قم سپری کرده و از علی بن ابراهیم تحمل روایت و اخذ حدیث کرده است.

این استاد حوزه افزود: البته قمییونی که مشایخ کلینی بودند، فقط علی بن ابراهیم نبوده است. احمد بن ادریس قمی و محمد بن یحیی عطار قمی نیز بوده اند. به نظر می رسد کلینی مقداری از احادیث خودش را از این قمییون که مشایخ او بودند گرفته است. اما اینکه کلینی در چه سالی وارد بغداد شد، باز دقیقا معلوم نیست. گزارشاتی که شده است متعدد است.

کافی در بین آثار کلینی به او شهرت و معروفیت بخشید:

کلینی کتاب‌های متعددی داشته است. نجاشی در ترجمه کلینی و هم چنین شیخ در کتاب فهرست خود در ترجمه کلینی برای کلینی چند کتاب را نسبت می دهند که یک کتاب در مورد تفسیر خواب و تفسیر رویا بوده و یک کتاب رجالی داشته کتاب دیگری نوشته به نام «رد علی القرامطه» که قرامطه از طایفه خوارج بودند که کلینی در رد آنها و عقایدشان کتابی نوشته است. یکی نیز کتاب «ما قیل فی الائمه علیهم السلام» است که در آن اشعاری را که در مورد ائمه علیهم السلام گفته شده را جمع آوری کرده است. ترجمه کتابش، کتاب رسائل بوده که رسائل ائمه علیهم السلام است.البته این کتاب‌ها به دست ما نرسیده است. البته مشهوریت کلینی و معروف شدن او به واسطه کتاب کافی است. کتاب کافی کتاب عجیبی است. آنهایی که با کافی کار کرده اند، دیده اند کافی چه کتاب با عظمتی است.

شیخ کلینی برای نگارش کافی 20 سال عمر خود را صرف کرد:

ما اگر کافی را مطالعه و بررسی کرده و زوایای این کتاب را نگاه کنیم به اهمیت آن و خدمتی که کلینی به عالم تشیع انجام داده، پی می بریم. اگر ما بخواهیم یک تقسیم بندی کنیم، در ابتدا عصر غیبت صغری و بعد از آن غیبت کبری است. غیبت صغری ما بین عصر ائمه علیهم السلام که در عالم ظاهر بوده اند و عصری که امام علیه السلام از دیده‌ها غایب شدند، بوده است.کلینی در این عصری که درست در غیبت صغری حضور داشته واسطه بین عصر حضور فیزیکی ائمه علیهم السلام در این عالم و آنهایی که از وجود ظاهری امام علیه السلام محروم بوده اند، بوده است. شیخ کلینی کتاب کافی را در مدت 20 سال نوشته است.شما توجه دارید که وقتی نوشتن کتاب 20 سال طول بکشد، معلوم است که صاحب این کتاب چقدر به قول معروف مته به خشخاش گذاشته و با دقت بسیار مطالب را در کتابش جمع آوری کرده است. طبیعتا در کتابی که با عجله نوشته می شود می توان اشکالی وارد کرده و مطالب آن را نقد کرد. اما کتابی که با حوصله نوشته می شود، باید خیلی وزین و سنگین باشد که به حق هم کافی به همین صورت است. کلینی در مدت این 20 سال در عالم جستجو کرده و به جمع آوری روایات پرداخته است. 

کلینی روایات اصول را منظم ساخته و تبویب کرد:

آنهایی که عصر ائمه علیهم السلام را بررسی کرده اند می دانند در عصر ائمه علیهم السلام روات ما روایات را از خود ائمه علیهم السلام اخذ می کردند و در کتاب های خودشان می نوشتند. البته در علم درایه به کتاب هایی که روات ما در عصر ائمه علیهم السلام نوشته اند، اصل می گویند.آقایان اهل درایه می گویند ما یک اصل و یک کتاب داریم. اصل به آن کتابی گفته می شود که فقط روایات امام معصوم یا وجود مقدس نبی اسلام علیهم السلام درآن نوشته می شود و صاحب کتاب از خودش چیزی در آن نمی نویسد. اما کتاب آن است که هم روایات در آن وجود داشته باشد و هم نکاتی که خود صاحب کتاب در ذیل روایت می آورد و می نویسد.

«اصول» به چه کتاب‌هایی گفته می‌شود؟

این نکات در توضیح روایت و یا در توضیح کلمات آن و یا شرح روایت نوشته می شود. لذا در علم درایه به کتاب هایی که در عصر ائمه علیهم السلام نوشته و روات، روایات ائمه علیهم السلام را جمع آوری کرده اند، «اصول» گفته می شود. آنچه معروف است این است که در زمان ائمه معصومین علیهم السلام، ما اصول اربعمأه داشتیم. چهارصد تا اصل داشتیم که مال روات ائمه علیهم السلام بوده اند.اصحاب از ائمه علیهم السلام نکات فقهی، کلامی، اخلاقی، تاریخی و هر چیزی که مربوط به مسائل زندگی ما باشد را می پرسیدند و وقتی حضرت جواب می داده، آنها می‌نوشتند. رواتی که در آن عصر بودند همه روایات خودشان را به صورت یکجا می آوردند. مثلا در مجلس واحد یک راوی از امام علیه السلام 10 عدد سوال در موضوعات متعدد می پرسیده و جواب می گرفته و راوی همه این 10 مورد را در کتاب خودش زیر هم می نوشته است.

لذا کتاب‌های اصول اربعمائه بیشتر به همین صورت بوده و کمتر اتفاق می‌افتاده که کتاب آنها باب بندی و موضوعات تفکیک شده باشد. نهایت این بوده که مثلا نجاشی در مورد یک راوی می گوید: له کتاب فی الحلال والحرام. یعنی کتابی داشته در حلال و حرام که مباحث مربوط به حلال را یک جا آورده و مباحث مربوط به حرام رانیز در یک جا جمع کرده است. 

کلینی با تبویت کافی بر مبنای مباحث فقه، خدمت بزرگی به عالم فقاهت کرد:

کمتر کتابی باب‌بندی و به اصطلاح تبویب می‌شد. لذا وقتی کسی می‌خواست یک مسئله را استنباط کند، باید خیلی جستجو می کرد تا بتواند روایتی را در موضوعی خاص بیابد تا به آن استناد کند و از آنجا حکم را بفهمد. و لکن کلینی وقتی اصول اربعمائه را دید، کاری که کرد این بود که کتاب خودش را بر مبنای مباحث فقه تبویب کرد. او با این کار خدمت بزرگی به عالم فقاهت کرد.

قسمت‌های مختلف کتاب کافی:

کلینی کتاب کافی را به سه قسمت متعدد تقسیم کرد: 1. اصول کافی: کلینی اصول کافی را به باب های متعددی تقسیم کرده و روایات مربوط به هر باب را در همان جا آورده است. این چاپ هایی که ما الان در دست داریم که چاپ های اسلامیه است، دو جلد اول و دوم، اصول کافی است. مباحث آن مربوط به اعتقادات یا مباحث مرتبط با آن مثل دعا و کفر و ایمان و ... است که مربوط به ابواب متعدد اصول عقاید در رابطه با توحید، نبوت و یا امامت است.اول کتاب عقل و جهل است که ایشان مسائل را بسیار گسترده و با ابواب بسیار ریزی این کتاب را تنظیم کرده است. بعد از آن جلد 3 تا جلد 7، فقه است که این پنج جلد مباحث فقهی را در برمی گیرد. از کتاب طهارت شروع می شود و تا انتهای کتاب دیات همه را شامل می شود. البته چینش آن با چینشی که امروزه در کتاب های فقهی داریم، متفاوت است اما تمام مسائل فقهی که امروزه داریم را کلینی در کافی خود باب بندی کرده است.

سپس جلد هشتم که روضه کافی است و مباحث مختلف و روایات متعدد را جمع کرده است. با این کار کلینی، فقیه به راحتی و بدون زحمت می تواند تا به باب مورد نظر مراجعه کرده و تمام روایات مربوطه را ببیند. کار مهم دیگر کلینی این است که روایات مربوط به یک باب را از اصل های متعدد و هر کجا که بوده در یک جا جمع کرد.

لازمه تبویب، تقطیع روایات است که کافی این کار را نیز انجام داده است. مثلا او موضوعات متعدد یک روایت را تفکیک کرده و با تقطیع روایت، هر موضوع را در باب مربوط به خودش آورده است.

کلینی در سند روایات، از مشایخ خود شروع می کند:

کلینی از حیث سند نیز در کافی کار زیبایی کرده که سبک او با بقیه متفاوت است. کلینی سند روایات را از مشایخ خود شروع می کند و به ترتیب شاگرد از شیخ، ادامه می دهد تا به امام معصوم علیه السلام می رسد. کلینی سلسله سند را بسیار دقیق مراعات می کند.

کافی بهترین جامع حدیثی ماست:

کافی آنقدر کتاب مهم و با ارزشی بوده که بیش از 20 شرح برای آن نوشته اند و بیش از 30 حاشیه برای کافی زده اند. ترجمه های متعددی از این کتاب شده و ناشی از عظمت اثر کلینی است که بزرگان علما و فقها برای آن شرح ها نوشته اند و حاشیه زده اند. کافی بهترین کتاب حدیثی و بهترین جامع حدیثی ماست.

در کافی هرچه مورد معاش و معاد است جمع شده:

همان طور که در مقدمه کتاب خودش آورده که کسی برای کلینی شکایت کرد و گفت: زمانه طوری شده که مردم بر جهل خود باقی مانده اند و ما می خواهیم کتابی باشد تا مسائل دینی را از آن یاد بگیریم. سپس کلینی هم قول داده تا کتابی بنویسد تا در آن هرچه مربوط به معاش و معاد مردم است، همه را جمع آوری کند. انصافا همین کار را هم در کافی انجام داده است. ولی متاسفانه ما کمتر با روایات انس داریم و بیشتر به دنبال این هستیم که ببینیم آقای مستشرق در موضوع خاصی چه حرفی دارد و یا کسی که در اروپا زندگی می کند چه نظری دارد.خیلی به این چیزها علاقه نشان می دهیم تا اینکه در روایات ببینیم که اهل بیت علیهم السلام در مورد معاش و معاد ما چه فرموده اند. کافی بهترین کتاب روایی و حدیثی است که می توانیم از آن بهره ببریم. این بدان معنا نیست که ما همه روایات کافی را می توانیم بپذیریم.

همه روایات کافی به نظر کلینی، صحیح هستند:

به هر حال، کلینی به تشخیص خود همه روایاتی را که برای ما لازم بوده، آورده و به نظرش رسیده همه روایات صحیح است. البته این اجتهاد کلینی است و بسیار جای احترام دارد. ما اگر در کافی بخواهیم مطمئن شویم به ناچار باید اسناد کافی را بررسی کنیم. بله ممکن است کلینی در کافی یک روایت را با سند ضعیف نقل کند، اما خودش می دانسته که از امام معصوم علیه السلام صادر شده است.

کلینی جوامع اولیه روایی و اصول اولیه روایی را در دست داشته و لذا احتمال دارد که ایشان از اینکه روایت از امام علیه السلام صادر شده است، اطمینان داشته باشد. ولی الآن ما آن قرائنی که کلینی داشته را نداریم و به ناچار اگر بخواهیم در مباحث دقیق فقهی و غیر فقهی، روایتی را به امام علیه السلام نسبت دهیم، باید سند آن را ببینیم.عقیده ما بر این است که کافی، بهترین کتاب روایی است، لیکن در کنار آن این کارهای رجالی و درایه ای را هم می کنیم تا اینکه اطمینان به صدور روایت از معصوم علیه السلام  داشته باشیم. 

سخن بزرگان :

ثقه‌الاسلام کلینى در عصر امام حسن عسکرى علیه‌ السلام متولد شد، و با چهار سفیر و نماینده خاص امام زمان علیه ‌السلام ـ که در طول غیبت کوتاه آن حضرت، رابط بین شیعیان و امام زمان علیه ‌السلام بودند ـ هم عصر بود. با این‌که آن چهار تن، از فقها و محدثان بزرگ شیعه بودند و شیعیان آنها را به جلالت قدر مى ‌شناختند، ولى کلینى مشهورترین شخصیت عالى‌ مقامى بود که در آن زمان، میان شیعه و سنى با احترام مى‌ زیست و به صورت آشکار به ترویج مذهب حق و نشر معارف و فضایل اهل‌بیت علیهم‌ السلام همت مى ‌گماشت.

عموم طبقات، او را به ‌راستى گفتار و درستى کردار و احاطه کامل بر احادیث و اخبار مى ‌ستودند؛ به‌ طورى که نوشته‌ اند شیعه و سنى در اخذ فتوا به وى مراجعه مى ‌کردند و در این خصوص، مورد وثوق و اعتماد هر دو فرقه بود. به همین جهت ملقب به ثقه‌الاسلام گشت و او نخستین دانشمند اسلامى است که به این لقب خوانده شده و حقا شایسته این لقب بزرگ هم بود.( 8) 

کلینى در امانت و عدالت، تقوا و فضیلت، حفظ و ضبط احادیث ـ که همه از شرایط یک فرد محدث موثق جامع ‌الشرایط بوده است ـ مانند نداشت. به گفته علاّمه محمّد تقى مجلسى:

وى در میان تمام دانشمندان ما، و آنها که از او روایت کرده‌اند، همچنین در نظم و ترتیب کتابش الکافى بى ‌نظیر بوده، و این مزایا دلیل است که وى از جانب خداوند متعال تأییدات خاصى داشته است.)9(  

کلینی در نظر بزرگان  :

شیخ الطائفه محمّد بن حسن طوسى مى‌ نویسد:

ابوجعفر محمّد بن یعقوب کلینى، دانشمندى جلیل‌القدر و عالم به اخبار و احادیث بود. او داراى تصنیفاتى است که در کتاب الکافى تدوین شده است. در ماه شعبان سال ۳۲۹ ق، وفات یافت، و در محله «باب الکوفه» مدفون گردید. ما کتاب‌هاى او را در الفهرست آورده‌ ایم.(10)و در الفهرست، تمام کتاب‌هاى الکافى و چند کتاب دیگر کلینى را ـ که خواهیم شناخت ـ نام مى ‌برد، سپس طرق روایات خود را به آنها از استادانش شیخ مفید، حسین بن عبیداللّه‌ غضائرى، سید مرتضى و احمد بن عبدون بازگو مى ‌کند.(11) 

 

نجاشى در کتاب رجال از کلینى بدین‌گونه یاد مى ‌کند:

ابوجعفر محمّد بن یعقوب بن اسحاق کلینى، علان کلینى رازى دایى اوست. محمّد بن یعقوب کلینى، در زمان خود پیشواى علماى شیعه و چهره درخشان آنها در رى، و موثق‌ترین دانشمند شیعه در حدیث و ضبط آن بوده است. کتاب بزرگش… به ‌نام الکافى را در مدت بیست سال تصنیف کرده است. سپس کتاب‌هاى الکافى و دیگر تألیفات کلینى را با شرحى که خواهیم نگاشت، ذکر مى ‌کند.(12(  پس از شیخ و نجاشى که پیشواى علماى رجال و تراجم هستند، سایر دانشمندان بزرگ ما هر جا به‌نام کلینى برخورد نموده، یا از کتاب بزرگ و نامدارش الکافى نام برده‌اند، از وى به عنوان موثق‌ترین دانشمند شیعه در فهم، نقل، ضبط حدیث، حسن ترتیب و تنظیم کتابش الکافى یاد کرده ‌اند.ابن شهرآشوب مازندرانى، علاّمه حلى و ابن داود، طبق معمول، همان تعبیرات شیخ و نجاشى را در ستایش وى آورده ‌اند.

سید بن طاووس (م ۶۶۴ ق) مى ‌نویسد:

 

وثاقت و امانت کلینى در نقل حدیث، مورد اتفاق عموم دانشمندان ماست(13) 

کلینى در نظر دانشمندان عامه، مخصوصا نزد مورخان آنها که بعد از او آمده‌اند، بسیار بزرگ است. همه از وى تجلیل کرده و او را به عظمت و بزرگوارى ستوده ‌اند.

ابن اثیر جزرى(14)  در کتاب مشهور جامع الاصول مى ‌نویسد:

ابوجعفر محمّد بن یعقوب رازى ـ از پیشوایان مذهب اهل‌بیت علیهم ‌السلام ـ دانشمندى بزرگ و فاضلى نامدار است.

سپس در حرف «ن» از کتاب « نبوت»، او را تجدید کننده مذهب شیعه، در سده سوم هجرى دانسته است.

ابن اثیر روایتى از پیغمبر صلى ‌الله‌ علیه ‌و‌آله نقل مى ‌کند که فرموده است:

خداوند سر هر قرنى، شخصى را برمى ‌انگیزد که دین او را زنده و نامدار بدارد(15) آن‌گاه به گفتگو درباره این حدیث پرداخته و مى ‌گوید:از مجددین و احیا کنندگان مذهب شیعه، در آغاز سده اول هجرى، محمّد بن على باقر (امام پنجم) و در ابتداى سده دوم، على بن موسى الرضا، و بر رأس سده سوم، ابو جعفر محمّد بن یعقوب کلینى رازى بوده ‌اند.(16) 

از نوشته ابن اثیر، به خوبى مقام و موقعیت کلینى آشکار مى ‌شود و مى رساند که او در پایان سده سوم و آغاز قرن چهارم هجرى، بلندآوازه ‌ترین دانشمند شیعه بوده که او را پس از دو امام، مجدد مذهب دانسته است 

فیروزآبادى، دانشمند لغت‌دان بزرگ (م ۸۱۸ ق) در القاموس المحیط در لفظ « کلین»، از کلینى یاد کرده و او را از فقهاى شیعه دانسته است(17) 

بن حجر عسقلانى (م۸۵۲ ق) در کتاب مشهورش لسان المیزان ـ که شرح حال علماى عامه و گاهى خاصه را تا زمان خویش به اجمال و تفصیل آورده است ـ درباره دانشمند بزرگ ما مى‌نویسد:

محمّد بن اسحاق ابوجعفر کلینى رازى در بغداد ساکن بود و در آنجا از محمّد بن احمد جبار و على بن ابراهیم بن عاصم و دیگران روایت مى‌کرد. کلینى از فقهاى شیعه و کسى است که بر وفق مذهب آنها، کتاب‌هاى زیادى تصنیف کرده است)18) 

وفات و مرقد کلینی: 

وفات :

ثقه‌الاسلام کلینى ـ این محدث عظیم ‌الشأن پیشین پس از هفتاد سال زندگی که در دنیاى آن روز چشم و چراغ شیعه و سند افتخار دانشمندان بغداد، اعم از خاصه و عامه بود ـ پس از آن همه رنج و کوشش و تألیف و تصنیف و رواج و رونق مکتب خردپسند اهل‌بیت عصمت و طهارت علیهم‌ السلام ، سرانجام در ماه شعبان سال ۳۲۸ یا ۳۲۹ ـ که مصادف با مبدأ غیبت کبراى امام زمان علیه ‌السلام بود ـ در همان شهر بغداد چشم از جهان فروبست و مرغ روح بلندپروازش به آشیان جنان پرواز کرد. شیخ طوسى در الفهرست، سال وفات کلینى را ۳۲۸ق ضبط کرده، ولى نجاشى در الرجال، و خود شیخ نیز در الرجال ـ که هر دو بعد از الفهرست تألیف شده‌اند ـ تصریح کرده‌ اند که کلینى در سال ۳۲۹ق وفات یافت؛ ما نیز این تاریخ را معتبر مى ‌دانیم.

 در این سال، شیخ اجل ابوالحسن صیمرى ـ نایب چهارم امام زمانِ علیه ‌السلام ـ نیز وفات یافت و با رحلت او، غیبت کبرى و طولانى آن حضرت آغاز شد، و جامعه شیعه در وضع خاصى قرار گرفت. ولى وجود کتاب الکافى، همچون ستاره درخشانى، شبستان تاریک امید و آمال شیعیان را روشن ساخت، تا این‌که دانشمندان بعدى به تعمیم و توسعه کار کلینى و نورپاشى بیشتر آثار اهل‌بیت عصمت علیهم ‌السلام پرداختند

                    

مقبره كلينى:

نجاشى گويد: كلينى در مقبره خود در باب الكوفه بغداد و در جانب غربى بخاك سپرده شد و ابن عبدون متوفى بسال 423 قبر او را ميشناخته و گفته است: من قبر او را در جاده طائى ديده‏ام كه لوحى داشت و روى آن نام او و پدرش بر آن نقش بود و در اواخر قرن چهارم كهنه شده بود. و اكنون قبر او در جانب شرقى دجله نزد باب جسر عتيق (جسر مأمون) است، كسى كه از جانب مشرق بيايد و بطرف كرخ رود، مقبره در سمت دست چپ او واقع مى‏شود و شيعيان قرنها است كه زيارت اين محل را بنام مقبره كلينى عادت كرده ‏اند و سنّى‏ها هم بر احترام آن مقبره و تعظيم (كلينى) اتفاق دارند و اين شيوه مستمر و روش ديرين گذشتگان، ما را به احترام همين مكان وادار ميكند، اگر چه دفن او در آنجا از لحاظ تاريخ محقق نباشد. 

محمّد تقى مجلسى گويد: مقبره كلينى در مولوى خانه بغداد است و بشيخ المشايخ معروفست و عامه و خاصّه آن را زيارت ميكنند، من از جماعتى از شيعيان شنيدم كه آن مقبره محمّد بن يعقوب كلينى است و خودم او را در همان جا زيارت كردم.

 

اقتباس از:

(1) http://wiki.ahlolbait.com/

(2) http://www.ayehayeentezar.com/galler...0396258859.gif

(3) http://karimaneh.persianblog.ir/post/168/

(4) http://www.tebyan-ardebil.ir/description.aspx?id=1105

(5) http://library.tebyan.net/fa/Viewer/Text/74680/

(6) http://eheyat.com/%

 

ارجاعات:

(1) این مقاله از کتاب مفاخر اسلام، ج ۳، ص ۴۰ گرفته شده است.

۱ . شهید سعید قاضى نوراللّه‌ شوشترى، در حاشیه مجالس المؤمنین، جلد اول، چاپ اسلامیه، صفحه ۹۲ مى‌نویسد: «به خط قطب‌ الدین رازى دیده‌ ام که نوشته است: رى هنگام نسبت، باید «ریئى» خوانده شود. علت اضافه «ز» این است که دو نفر به ‌نام‌هاى «رى» و «راز» آن شهر را ساختند و چون خواستند نامى بر آن بگذارند، دچار اختلاف شدند. سپس بنا گذاشتند که آن شهر را به‌نام یکى، «رى»، و هنگام نسبت به‌نام دیگرى، «رازى» بخوانند.

(2)معجم ‌البلدان، ج ۳، ص۱۱۷٫.

(3)مفاخر اسلام، علی دوانی، ج 3، ص 26

(4) ریحانه الادب، میرزا محمدعلی مدرس تبریزی، ج 5، ص 79

 (5)استادان و شاگردان کلینى را، از مقدمه الکافى و شرح حال کلینى مى ‌آوریم.

(6) معجم رجال الحدیث، آیت الله خویی، ج 11، ص 194.

(7) در مقدمه الکافى به جاى وى، على بن محمّد برقى نام برده که درست نیست

(8) جاى تأسف است که در آن روزگار ، لقب «ثقه‌الاسلام»؛ یعنى دانشمندى که مورد وثوق و سند وثاقت اسلام و مسلمین است، آن قدر اهمّیت داشته که براى اولین‌ بار، کلینى سرآمد دانشمندان و فقها و محدثان شیعه را بدان منسوب کرده ‌اند و امروز به قدرى الفاظ و اسامى و القاب ارزش خود را از دست داده است، که به هر بى ‌سر و پا و بى‌سواد ریاکار هم «ثقه‌الاسلام» مى ‌گویند! بر عکس نهند نام زنگى کافور!!

(9)٫ شرح مشیخه من لا یحضره ‌الفقیه، ص ۲۶۷٫

(10)٫ رجال الطوسى، ص ۴۹۵

(11) الفهرست، شیخ طوسى، ص ۱۳۵٫

(12) رجال النجاشى، ص ۲۶۶٫.

(13) مقدمه الکافى

 (14)٫ ابن اثیر جزرى، نام سه برادر دانشمند از علماى عامه است. آنها از مردم جزیره نزدیک موصل بوده ‌اند و لقب جزرى منسوب به آنجاست. برادر اول، مبارک بن ابى ‌الکرم اثیرالدین محمّد جزرى (م ۶۰۶ق در موصل)، مؤلف کتاب‌ هاى النهایه و جامع الاصول، برادر دوم، عزالدین على بن اثیر (م ۶۳۰ق)، مؤلف کتاب‌ هاى اسدالغابه فى معرفه الصحابه، اللباب فى تهذیب الأسماء، و الکامل فى التاریخ، برادر سوم، نصراللّه ‌بن ابى‌ الکرم (م ۶۳۷ق)، منشى و کاتب، صاحب کتاب المثل السائر فى ادب الکاتب و الشاعر و غیره، مدفون در کاظمین.. 

(15) اصل حدیث این است: ان اللّه‌ یبعث لهذه الأمه فى رأس کل مأه سنه من یجدد لها دینها.

ابن اثیر یک یا چند نفر از خلفا، علما و عرفاى سنى را هم نام مى ‌برد که بر سر هر صد سالى، مجدد، نگهبان و احیاکننده اسلام بودند. این حدیث از احادیث عامه است، ولى بسیارى از علماى فریقین به آن استناد جسته و کسانى را به ‌نام مجدد مذهب ذکر کرده‌ اند. نویسنده این سطور، خود نظرى ندارد.

(16) الرجال، ابوعلى حائرى، ص ۲۹۸، به نقل از تعلیقه وحید بهبهانى، روضات الجنات فى احوال العلماء والسادات، ص ۵۲۵

 (17) قاموس الرجال، ج ۴، ص ۲۵۶٫

(18) لسان المیزان، ج ۵، ص ۴۳۳