عصمت
تهیه و تنظیم: محمدصادق کربلائی
تذکر: مقاله حاضر تلفیقی از مقالات مختلف اینترنتی است.
چکیده
عصمت اسم مصدر از "عصم" است و عصم به معنای منع كردن و بازداشتن است.
عصمت شامل پیامبران و امامان و فرشتگان می شود، در بین دانشمندان اسلامی دیدگاههای متفاوتی وجود دارد، امّا بیشترین دلائل منکرین عصمت مربوط به
عصمت در زندگی عادی و آنچه به غیر وحی مربوط می شود، میباشد. در این مقاله معنا و دلائل عصمت از آیات و روایات و عقل و نظریه اهل سنت در این باره بیان شده است.
مقدمه
رسیدن به غایتی که کمال و سعادت انسان است بر دو چیز متوقف است:
۱۔ در انسان لیاقت ذاتی وتکوینی وجود داشته باشد که او را به طرف کمال سوق بدهد؛
۲۔ رهبران الهی که از مدرسه الهی آموزش دیده باشند.
از سوی دیگر برای اینکه این رهبران و معلمان الهی بتوانند، انسان را به طرف آن کمال و سعادت هدایت کنند، باید متّصف به بهترین صفات و کمالات و نیز منزّه از نقص ها و عیب ها باشند، و خود به آنچه می گویند، عمل بکنند واز چیزهای که منع می کنند دور باشند تا مردم از آنها با میل ورغبت اطاعت کرده رفتار و سیرهی آنها را اسوه خود قرار دهند.
دانمشندان اسلامی در کتب و آثار خود دائما بخشی از مباحث را به مسئلهی عصمت انبیاء اختصاص دهند. همچنین مفسّرین نیز در تفاسیر خودشان درباره این مطلب بحث هایی داشته اند و در اغلب موارد به پاسخگویی به شبهاتی حول عصمت انبیاء اهتمام می ورزیدند.
از جمله کتابهای که صرفاً در موضوع عصمت نگاشته شده می توان به موارد زیر اشاره کرد: تنزیه الانبیاء ابن حجر، تنزیه الانبیاء سید رضی، عصمت الانبیاء فخررازی، رسالة تنزیه الانبیاء عن تسفیه الاغبیاء سیوطی، عصمت الانبیاء فی القرآن الکریم جعفر سبحانی، تنریه الانبیاء محمد هادی معرفت و عصمت الانبیاء والرسل مرتضیٰ عسکری.
در این پژوهش بعد از معنا و منشا عصمت به عصمت پیامبران و امامان و ادله عصمت ایشان پرداخته شده است و عصمت پیامبران از قول اهل سنت و در اخر عصمت فرشتگان ذکر شده است
http://intjz.net/maqalat/t-Esmate%20Anbia.htm
معنای لغوی
عصمت اسم مصدر از "عصم" است و عصم به معنای منع كردن و بازداشتن است.
در معنای لغوی عصمت دو امر ملحوظ است:
اول) كمك از جانب غیر كه برای دیگری محافظی و ریسمانی قرار دهد.
دوم) استفاده از ریسمان به اختیار خود. این معنا را روایات ما نیز تایید میكنند. چنانكه از امیر المؤمنین صلی الله علیه و آله و سلم وارده شده كه فرمود «ان التقوی عصمه لك فی حیاتك»1 تقوی نگهدارنده (ریسمان) تو در زندگانیت است»
معنای اصطلاحی
عصمت نیرویی است كه انسان را از وقوع در خطا و از ارتكاب گناه باز میدارد، این نیرو درونی است نه بیرونی و باعث میشود كه انسان خطا و اشتباه و گناه نكند. به عبارت دیگر عصمت ملكهای است نفسانی كه انسان را از اینكه در خطاء واقع شود و مرتكب گناه گردد، باز میدارد.2 بنابراین عصمت مستند به اختیار آدمی است اما توفیق الهی هم میخواهد. یعنی معصوم به عصمت الهی (ریسمان الهی) معصوم است و اختیار او علت تامه ملكه عصمت نیست.3
http://www.soalcity.ir/node/159
منشا عصمت
الف-پيامبران (و اولياى خاص الهى) از حيث معرفت و شناخت خداوند در پايۀ بسيار رفيعى قرار دارند كه هيچگاه رضا و خشنودى حضرت حق را با چيزى عوض نمىكنند. به عبارت ديگر، درك آنان از عظمت الهى و جمال و جلال شگرف وى، مانع از آن مىشود كه به چيزى غير از خدا توجه نمايند، و انديشهاى جز رضاى خدا را در سر بپرورند. اين مرتبه از معرفت همان است كه امير مؤمنان عليه السّلام مىفرمايد: ما رأيت شيئا إلاّ و رأيت اللّه قبله و بعده و معه: هيچ چيز را نديدم مگر آنكه پيش و پس و همراه با ديدن آن، خدا را ديدم. و امام صادق عليه السّلام نيز مىفرمايد: «و لكنّي أعبده حبّا له و تلك عبادة الكرام»4من خدا را از روى دوستى با او پرستش مىكنم، و چنين است عبادت بزرگواران.
ب-آگاهى كامل پيامبران از نتايج درخشان طاعت و پىآمدهاى سوء معصيت، سبب مصونيت آنان از نافرمانى خدا مىباشد. البته عصمت گسترده و همهجانبه، مخصوص گروه خاصى از اولياى الهى است، ولى درعينحال برخى از مؤمنان پرهيزگار نيز، در بخش عظيمى از افعال خويش، از ارتكاب گناه مصون مىباشند، مثلا يك فرد متقى هرگز به هيچ قيمتى دست به خودكشى نمىزند، يا افراد بىگناه را نمىكشد.5 بالاتر از اين، حتى افراد عادى هم نسبت به برخى از امور مصونيت دارند. فىالمثل هيچ فردى به هيچ قيمت حاضر نمىشود به سيم لختى كه برق در آن جريان دارد، دست بزند.
پيداست كه مصونيت در اينگونه موارد، ناشى از علم قطعى شخص به آثار سوء عمل خويش است؛ حال اگر چنين علمى در مورد تبعات بسيار خطرناك گناهان نيز حاصل گردد، قويّا مايۀ مصونيت فرد از گناه خواهد بود..
http://imamalinet.net/fa/Book/View/45396/139478/?Mode=Result&SearchText
عصمت پیامبران
سومین موضوعی که در زمینه نبوت از سوی امام مطرح شده مسأله عصمت پیامبران است. اصل عصمت، به اجمال مسلم است، بحث در ماهیت و منشأ آن است. در کتاب های کلامی و تفاسیر، بیشتر عصمت را به نیروی وجودی تعریف کرده اند که در انسان ایجاد مصونیت از گناه و خطا می کند: «ملکه اجتناب المعاصی مع التمکن منها».6
ویا«قوه تمنع الانسان عن اقتراف المعصیه و الوقوع فی الخطا».7
پرسش اساسی در این زمینه این است که این نیرو از چه مقوله ای است؟
دراین باره دیدگاه های گوناگونی هست:
ادله عصمت پیامبران
ادله عقلی
دلیل اول: هدف اصلی از بعثت پیامبران، راهنمایی بشر به سوی حقایق و وظایفی است که خدای متعال برای انسانها تعیین فرموده است و ایشان در حقیقت، نمایندگان الهی در میان انسانها هستند که باید دیگران را به راه راست، هدایت کنند؛ حال اگر چنین نمایندگان و سفیرانی به دستورات الهی پایبند نباشند و خودشان بر خلاف محتوای رسالتشان عمل کنند، مردم رفتارشان را با گفتارشان متناقض دیده، دیگر به گفتههایشان اعتماد لازم را پیدا نمیکنند و در نتیجه هدف از بعثت ایشان به طور کامل تحقق نخواهد یافت؛ بنابراین، حکمت و لطف الهی اقتضا دارد که پیامبران، افرادی پاک و معصوم از گناه باشند.
دلیل دوم: افزون بر این که پیامبران وظیفه دارند محتوای وحی و رسالت خویش را به مردم ابلاغ کنند و راه راست را به ایشان نشان دهند، وظیفه دارند به تزکیه، تربیت و راهبری مردم اقدام نمایند؛ آن هم تربیتی همگانی که شامل آمادهترین و برجستهترین افراد جامعه نیز بشود و چنین مقامی در خور کسانی است که خودشان به عالیترین مدارج کمال انسانی رسیده باشند و این همان مقام «عصمت» است.
http://wikifeqh.ir/%D8%B9%D8%B5%D9%85%D8%AA_%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%86
ادله نقلی
1- گروهی از انسانها را مخلَص نامیده است که حتی ابلیس هم طمعی در گمراه کردن ایشان نداشته و ندارد و در آنجا که سوگند یاد کرده که همه ی فرزندان آدم (ع) را گمراه کند مخلصین را استثناء کرده است چنانکه در آیه ی82 و 83 از سوره ی ص از قول وی می فرماید: «قال فبعزّتک لاغویّنهم اجمعین الا عبادک منهم المخلصین». و بی شک، طمع نداشتن ابلیس در گمراهی ایشان بخاطر مصونیتی است که از گمراهی و آلودگی دارند وگرنه دشمنی وی شامل ایشان هم می شود و در صورتی که امکان می داشت هرگز دست از گمراه کردن ایشان برنمی داشت.
بنابراین، عنوان «مخلص» مساوی با «معصوم» خواهد بود و هرچند دلیلی بر اختصاص این صفت به انبیاء علیهم السلام نداریم ولی بدون تردید، شامل ایشان هم می شود، چنانکه قرآن کریم تعدادی از انبیاء را از مخلصین شمرده و از جمله در آیه ی45 و 46 از سوره ی ص می فرماید:
«واذکر عبادنا ابراهیم و اسحق و یعقوب اولی الایدی و الابصاره انّا اخلصناهم بخالصه ذکری الدّار» و در آیه ی51 از سوره ی مردم می فرماید: «واذکر فی الکتاب موسی انّه کان مخلصاً و کان رسولاً نبیّاً» و نیز علت مصونیت حضرت یوسف (ع) را که در سخت ترین شرایط لغزش، قرار گرفته بود مخلص بودن وی دانسته و در آیه ی24 از سوره ی یوسف می فرماید:
«کذلک لنصرف عنه السّوء و الفحشاء انّه من عبادنا المخلصین».
2-اطاعت پیامبران را بطور مطلق، لازم دانسته، و از جمله در آیه ی63 از سوره ی نساء می فرماید: «و ما ارسلنا من رسول الا لیطاع باذن الله» و اطاعت مطلق از ایشان در صورتی صحیح است که در راستای اطاعت خدا باشد و پیروی از آنان منافاتی با اطاعت از خدای متعال نداشته باشد وگرنه امر به اطاعت مطلق از خدای متعال و اطاعت مطلق از کسانی که در معرض خطا و انحراف باشند موجب تناقض خواهد بود.
3- مناصب الهی را اختصاص به کسانی داده است که آلوده ی به «ظلم» نباشند و در پاسخ حضرت ابراهیم (ع) که منصب امامت را برای فرزندانش درخواست کرده بود می فرماید: «لاینال عهدی الظالمین».8 و می دانیم که هر گناهی دست کم، ظلم به نفس می باشد و هر گنهکاری در عرف قرآن کریم «ظالم» نامیده می شود پس پیامبران یعنی صاحبان منصب الهی نبوّت و رسالت هم منزّه از هر گونه ظلم و گناهی خواهند بود.
از آیات دیگر و نیز از روایات فراوانی می توان عصمت انبیاء علیهم السلام را استفاده کرد که از پرداختن به آنها صرف نظر می کنیم
http://article.tebyan.net/209250/%D8%AF%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%84-%D8%B9%D8%B5%D9%85%D8%AA-%D8%A7%D9%86%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%A1
دیدگاه اهل سنت در عصمت پیامبران
امام ابوحنیفه می گوید: «پیامبران از تمام گناهان کبیره وصغیره مصون و معصوم هستند». برخی از اصحاب امام ابوحنیفه معتقدند که ارتکاب صغیره پیش از بعثت جایز است.
اشاعره معتقدند که خطای پیامبران از روی سهو و نسیان اشکالی ندارد و پیش از نبوت ارتکاب گناه کبیره نیز از آنان جایز است. ابوعذبه (از نویسندگان عقاید) پس از بیان مطلب فوق چنین می گوید: «حق آن است که پیامبران از گناه صغیره، از روی سهو نیز معصوم می باشند».9 صاحب حصون الحمیدیه می نویسد: «فراموشی در تبلیغ و رساندن آن به مردم به خاطر حکمتی از جانب خداوند جایز است امّا فراموشی برای پیامبر صلی الله علیه وآله از جانب شیطان محال است.»10
در شرح عقاید نسفی آمده که پیامبران از دروغ به ویژه در تبلیغ احکام معصوم می باشند، اما در مورد سایر گناهان تفصیل داده شده است که: «به اجماع، پیامبران پیش از وحی و پس از آن از کفر معصوم اند و همچنین نزد جمهور علما از گناهان کبیره عمدی معصوم می باشند، بر خلاف اعتقاد گروه حشویه. امّا انجام گناه به صورت سهوی و ناخودآگاه را اکثر علما جایز دانسته اند همچنین انجام عمدی گناهان صغیره نیز جایز است اما پیش از وحی دلیلی بر امتناع گناهان کبیره وجود ندارد.»11
http://www.hawzah.net/fa/Question/View/63854/%D8%B9%D8%B5%D9%85%D8%AA-%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1-%D8%A7%DA%A9%D8%B1%D9%85(%D8%B5)-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%B4%DB%8C%D8%B9%D9%87-%D9%88-%D9%85%D8%B0%D8%A7%D9%87%D8%A8-%D8%A7%D8%B1%D8%A8%D8%B9%D9%87-%D8%A7%D9%87%D9%84-%D8%B3%D9%86%D8%AA
عصمت امامان
یکی از اصول دین است و وظایف امام در این مکتب، امتداد وظایف پیغمبرصلی الله علیه و آله وسلم می باشد یعنی فلسفة بعثت پیامبران با فلسفة نصب و تعین امام از طرف خداوند یکی است و همان دلائل که ایجاب می کند خداوند رسولی را بفرستد همانها ایجاب می کندکه پس از پیامبرخاتم امامی را منصوب کند تا عهده دار وظایف رسالت باشد. علم وسیع و گسترده، عصمت و مصونیت از گناه و خطا از شرایط اصلی و اساسی امام است چون امام همه وظایف پیامبربه جزدریافت وحی دارد وباید داشته باشدو شناسایی چنین فردی جز از راه وحی ممکن نیست از این جهت شیعه معتقد است که مقام امامت یک منصب الهی است وامام باید از جانب خداوند منصوب و معیّن گردد
http://entezar.ahlolbait.com/content/%D8%AC%D8%A7%D9%86%D8%B4%DB%8C%D9%86-%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1%D8%B5%D9%84%DB%8C-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%87
ادله عصمت امامان
ادله عقلی
1- امتناع تسلسل: امام بايد معصوم باشد; زيرا در غير اين صورت تسلسل لازم مىآيد; يعنى عدد امامان نامتناهى مىشود; چون از جمله اهداف وجود امام، منع ستمگران از ستمگرى و گرفتن حق مظلوم از ظالم است پس اگر امام، معصوم نباشد ممكن ستخود او در حق كسى ظلم كند و مظلوم براى گرفتن داد خود از او به امام عادل و معصوم ديگرى محتاج باشد و اگر اين امام هم داراى عصمت نباشد آنچه گفته شده در باره اين شخص نيز مطرح خواهد بود و جامعه بشرى به امام ديگرى نيازمند خواهد شد و اگر او نيز معصوم نباشد تسلسل لازم مىآيد و اين محال است.12
2- قاعده نقض غرض: اگر امام معصوم نباشد فوائدى كه بر وجود او مترتب است تحقق نمىيابد و غرض و مقصودى كه موجب نصب امام عليه السلام استحاصل نمىشود در حاليكه نقض غرض بر خداوند حكيم مستلزم جهل و يا عجز او مىشود و اين محال است; زيرا جهل و عجز در ساحت قدس واجب الوجود راه ندارد.
توضيح اينكه: غرض از وجود امام حفظ شريعت و احكام آن و تكامل بشر به فضايل نفسانى و ملكات انسانى و راهنمايى آنان به طريق صواب و راه معرفت و خداشناسى و آنچه لازمه سعادت دنيا و آخرت او است مىباشد; اگر امام، معصوم نباشد و احتمال فراموشى، اشتباه، كار ناپسند و معصيت در باره او برود اطمينان به طور كامل از او سلب شده باعث آلودگى ديگران مىشود; زيرا اگر سرپرست و رئيس قومى مرتكب گناه و معصيتشود جرات زيردستان در انجام همان كردار، زياد مىشود و آن را عذر خود مىشمارند; اهل فسق و فجور نيز بىمهابا بيش از پيش جامعه را ناامن مىسازند. بنابراين، مقصود خداوند عالم از نصب امام حاصل نمىشود و چون جهل و عجز در باره حق جل و علا راه ندارد نقض غرض نيز بر او محال است; از اين رو لازم است امام از گناه و نسيان و اشتباه مبرا بوده و معصوم باشد.13
3- قاعده عدل: معصومبودن امام داراى مصالح و فوائد بىشمارى است و از هرگونه مفسده و زيان مبراست. بنابراين به مقتضاى قاعده عدل بر خداوند عالم، واجب است كه امام را معصوم قرار دهد تا به موجب ترك آن، مفسدهاى حاصل و مصلحتى فوت نشود; زيرا تفويت مصالح و ايجاد مفسده بر خداوند قبيح است. 14
4- قاعده لطف: همانطورى كه وجود امام براى جامعه بشرى لطف است، عصمت او نيز لطف استبلكه لطف بودن وجود امام بدون عصمت او محقق نمىشود.15 چون وجودى لطف و باعث هدايت مردم است كه خود از هر نوع گناه و زشتى بدور باشد در غير اين صورت مطلوب امام كه راهنمايى و رهبرى انسانها است، حاصل نمىشود. 16
ادله نقلی
الف) آيات قرآن
۱- آیه امامت
(و اذ ابتلى ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن قال انی جاعلک للناس اماما قال و من ذریتی قال لا ینال عهدی الظالمین)
به یاد آورید هنگامى را که پروردگار ابراهیم، او را با وسایل گوناگونى آزمود، و او آزمایش خود را کامل کرد (و از عهده آنها بر آمد) خدا به او فرمود من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم، ابراهیم گفت: از خاندان من نیز امامانى قرار ده خداوند فرمود: پیمان من (یعنى امامت) هرگز به ستمکاران نمى رسد.17
طبق آیه فوق خداوند منصبهاى الهى را به کسانى اختصاص داده است که آلوده به «ظلم » نیستند; زیرا وقتى که حضرت ابراهیم علیه السلام منصب امامت را براى فرزندانش از خداوند درخواست کرده بود، جواب آمد: پیمان من به ستمگران نمى رسد.
سخن در معنى و مفهوم «ظالم » است; باید دید منظور از ظالم چه کسى است که عهد خدا به او نمى رسد. باید دانست که هر گناهى ظلم به نفس است خواه این ظلم به معنى کفر باشد آنچنان که قرآن مى فرماید: «ان الشرک لظلم عظیم»18 و یا به معنى گسترده، هر فسق و گناهى; که باز هم ظلم به نفس است; زیرا هر گنهکارى در عرف قرآن «ظالم » است اما آیا ظالم فقط کسى است که در هنگام تقاضاى منصب الهى موصوف به صفت ظلم است یا براى رسیدن به عهد الهى باید هیچگاه ظالم نباشد؟ بسیار بعید به نظر مى رسد، بلکه محال است که ابراهیم علیه السلام چنین تقاضایى را براى آن دسته از ذریه اش که بالفعل ظالم بودند داشته است.
و با این استدلال، غیرمعصوم، ظالم و ستمکار است و هیچ ستمکارى براى امامت شایسته نیست. در نتیجه هیچ غیرمعصومى صلاحیت و قابلیت امامت را نخواهد داشت.
۲- آیه اولى الامر
«یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولى الامر منکم » اى کسانى که ایمان آورده اید از خدا و رسول و اولى الامر، اطاعت کنید.19
طبق روایات فراوانى که از شیعه و اهل سنت رسیده است منظور از «اولى الامر» در آیه شریفه، ائمه اثنى عشر علیهم السلام است.
در این آیه، کلمه «اطیعوا» دو بار به کار رفته است، یک بار فقط به خدا نسبت داده شده و بار دیگر به رسول و اولى الامر; از بخش دوم آیه مى توان روشن نمود که «اطیعوا» (دوم) بین رسول و اولى الامر مشترک است و به دلیل آن که قید و شرطى به همراه ندارد اطاعتى همه جانبه و بى چون و چرا و مانند اطاعت خدا، مطلق است اما این مطلب جز با عصمت رسول خدا صلى الله علیه و آله و اولوا الامر، سازگار نیست; زیرا اطاعتى این چنینى، تنها در برابر کسى سزاوار است که از کج اندیشى و کج روى در گفتار و رفتار و کردار در امان است و مردم را جز به آنچه امر خداوند است نمى خواند.20
دلالت این آیه بر عصمت امام به قدرى روشن است که حتى فخر رازى یکى از علماى بزرگ اهل سنت نیز از آیه شریفه بر عصمت اولى الامر استدلال نموده است.21
۳- آیه تطهیر
«انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» 22
این آیه همواره کانون توجه علما و اندیشمندان شیعه و اهل سنت بوده و بحث هاى گوناگونى را برانگیخته است. همه دانشمندان اسلامى بر این باورند که این آیه فضیلت والایى را براى اهل بیت علیهم السلام به اثبات مى رساند. شیعه این فضیلت را برابر با عصمت اهل بیت علیهم السلام مى داند; یعنى بر اساس این آیه، اراده تخلف ناپذیر خداوند بر طهارت اهل بیت علیهم السلام تعلق گرفته است تا آنها را از هرگونه پلیدى دور سازد.
این فضیلت با توجه به این نکته که قرآن کریم هرگونه آلودگى ظاهرى و باطنى را رجس مى شمارد، تفسیرى جز عصمت ندارد 23
۴- آیه صادقین
«یا ایهاالذین آمنوا اتقوا الله وکونوا مع الصادقین »
اى کسانى که ایمان آورده اید تقواى الهى داشته باشید و (همیشه) با صادقین باشید. 24
طبق روایات فراوانى که از طریق فریقین (شیعه و سنى) نقل شده است منظور از «صادقین » پیامبر صلى الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام هستند. 25
نکته اى که از این آیه شریفه براى عصمت استفاده مى شود این است که خداوند به طور مطلق (بدون قید و شرطى) به مؤمنان دستور داده که همواره با صادقان باشند، این اطلاق اقتضا مى کند که «صادقین » کسانى باشند که صدقشان در همه حال معلوم و مسلم است و این معنى جز در مورد معصومین علیهم السلام امکان پذیر نیست;
زیرا غیرمعصوم ممکن است خطا کند که در این صورت باید از او جدا شد. اما کسى که در همه حال مى توان در کنار او و پیرو او بود جز معصوم نخواهد بود; بنابراین منظور از صادقین در این آیه شریفه هر فرد راستگویى نیست بلکه مقصود کسانى هستند که در سراسر زندگى شان سخن خلاف واقع (نه عمدا و نه از روى سهو)بر زبان جارى نکرده باشند.
https://farsi.al-shia.org/%D8%A7%D8%AF%D9%84%D9%87-%D8%B9%D8%B5%D9%85%D8%AA-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%86
ب: روایات
علاوه بر آيات گذشته روايات فراوانى نقل شده است كه بر عصمت امامان عليهم السلام تصريح دارند. در ذيل به نمونههايى از آن اشاره مىكنيم:
1- ابن عباس مىگويد: از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدم فرمود:
من و على، حسن، حسين و نه نفر ديگر از فرزندان حسين [از هر نوع آلودگى و معصيت ] پاك و معصوم هستيم.26
2- امام رضا عليه السلام (در يك حديث طولانى) مىفرمايد:
امام كسى است كه از گناهان پاك و از عيوب منزه است. 27
3- امام سجاد عليه السلام فرمود:
امام از ما (اهل بيت عليهم السلام) حتما معصوم است. 28
غير از اين، روايات ديگرى را نيز علماى شيعه و سنى از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل كرده و فضايلى را براى اهل بيت عليهم السلام بر شمردهاند كه جز با عصمت آنان، سازگار نيست.
حديث ثقلين:29
من در ميان شما دو چيز گرانبها باقى مىگذارم، كتاب خدا و عترتم، تا وقتى كه به آن دو تمسك مىكنيد گمراه نخواهيد شد و هيچگاه اين دو از يكديگر جدا نمىشوند، تا اين كه در حوض (كوثر) بر من وارد شوند. 30
اگر اهل بيت پيامبر صلى الله عليه و آله از گناه و خطا معصوم نمىبودند پيروى از آنان موجب هدايت نمىشد و جدايى ناپذيرى آنان از قرآن معناى روشنى نمىيافت.
روايات فراوانى (مانند سفينه و...) نيز از طريق شيعه و اهل سنت نقل شده است كه مىتوان از آنها به عنوان دلايلى بر عصمت امامان عليهم السلام استفاده نمود.
http://www.maarefquran.org/index.php/page,viewArticle/LinkID,3966
دامنه عصمت امامان
در یک دسته بندی کلی، میتوان عصمت امامان را در دو عرصه علم و عمل دانست
عصمت عملی؛ عرصه عمل، مربوط به جنبه عملی و رفتاری معصوم است. قلمرو این بخش از عصمت عبارت است از:
1- معصوم هرگز ترک واجب نمیکند و مرتکب حرام نمی شود
2- معصوم ترک مستحب نمیکند و کار مکروه انجام نمی دهد
عصمت علمی؛ عصمت علمی، مربوط به جنبه شناخت و معرفت امام از اموری است که در دایره وظایف او قرار دارد. قلمرو این بخش از عصمت عبارت است از:
1- در معارف دینی مرتکب خطا و اشتباه نمیشود؛ زیرا می خواهد مردم را راهنمایی نماید
2- در تشخیص مصالح و مفاسد امور اجتماعی و سیاسی مردم نیز معصوم است. تشخیصهای او در رهبری علمی کامل و درست است
3- در شناخت اموری که موضوع احکام شرعی است، آگاه است و در این زمینه خطا نمیکند. مثلا در تشخیص اینکه آیا این مایع آب است یا شراب، موضوع را میداند و یا میداند فرد مقروض چقدر قرض بر عهده دارد.31
http://fa.wikishia.net/view/%D8%B9%D8%B5%D9%85%D8%AA
عصمت فرشتگان
در قرآن مجید تصریح شده است که فرشتگان هرگز آلوده گناهو معصیت نمى شوند: «وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً سُبْحانَهُ بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِاَمْرِهِ یَعْمَلُونَ»؛ (آنها بندگان شایسته و گرامى او هستند که هرگز در سخن، بر او پیشى نمى گیرند و به فرمان او عمل می کنند)32 و در مورد فرشتگان مامور عذاب می فرماید: «لا یَعْصُونَ اللَّهَ ما اَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُوْمَرُون»؛ (هرگز مخالفت فرمان او نمى کنند).33 بعضى تصوّر می کنند، معصوم بودن و نبودن در مورد آنها مفهوم ندارد، ولى این صحیح به نظر نمى رسد. درست است که انگیزههاى گناه مانند شهوت و غضب در آنها نیست (یا بسیار ضعیف است) ولى نباید فراموش کرد که آنها فاعل مختارند و قدرت بر مخالفت دارند و حتّى از آیات قرآناستفاده می شود که آنها از بیم مجازات او در وحشتند: «وهُمْ مِنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُونَ».34 این تعبیرات همه نشان می دهد که آنها در عین قدرت بر معصیت، معصوم و پاک از گناهند.
از این جا روشن می شود که اگر در بعضى از روایات تعبیراتى در باره کندى بعضى از فرشتگان در اطاعت فرمان حقّ و تنبیه آنان به خاطر این کندى آمده، همانند ترک اولى هایى است که در مورد انبیا نیز گفته شده است و می دانیم ترک اولى هرگز به معنى گناه نیست بلکه گاه ممکن است کار مستحبّ خوبى باشد که در مقایسه با کار بهتر، ترک اولى نامیده می شود.35
http://makarem.ir/main.aspx?typeinfo=25&lid=0&catid=22739&mid=246190
نتیجه
در این تحقیق عصمت پیامبران و امامان از قرآن و روایات و دلیل عقلی مورد ارزیابی قرار گرفت و همچنین دیدگاه برخی از علمای اهل سنت در مورد عصمت پیامبران ذکر شد و در پایان دامنه عصمت امامان و عصمت فرشتگان از قران بیان شد.
اقتباس
http://makarem.ir (1
http://imamalinet.net (2
http://wikifeqh.ir (3
http://article.tebyan.net (4
http://www.hawzah.net (5
http://entezar.ahlolbait.com (6
http://fa.wikishia.net (7
https://farsi.al-shia.org (8
http://www.maarefquran.org (9
10) http://intjz.net
11) http://www.soalcity.ir
ارجاعات
1- غررر الحكم و در رالكم عبدالواحد آمدی با شرح فارسی تصحیح میر جلال الدین محدث ارموی. انتشارات دانشگاه تهران، ج ۲، ص ۵۰۹ همچنین ر. ج. حدیث شماره ۳۳۹۰، ج ۲، ص ۲۰۶
2- تفسیر المیزان، ج ۲، ص۱۳۴ و ۱۳۸ ذیل آیه ۲۱۳ سوره بقره.
3- همان، ج ۲، ص ۴۴۵ ذیل آیه ۲۸۶ بقره و ج ۵ ، ص ۱۶۲- ۱۶۴ ذیل آیه ۳۳ سوره یوسف
4- - بحار الأنوار،70/22
5- نهج البلاغه، خطبۀ همام شماره 193
6- تفتازانی، شرح المقاصد، ج۵، ص۵۰.
7- طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ج۲، ص۱۳۸
8- سوره ی بقره، آیه ی 124
9- الروضة البهیة فیما بین الاشاعرة و الماتریدیة، ابوعذبه، ص 58.
10- حصون الحمدیه، ص 39
11- شرح عقاید نسفی، ص 221.
12- ر.ک: علامه حلى، کشف المراد فى شرح تجرید الاعتقاد، ص ۱۸۴
13- کشف المراد فى شرح تجرید الاعتقاد، با تعلیقه شیخ جعفر سبحانى، ص ۱۸۴.
14- همان، صص ۱۶۰- ۱۵۰
15- - محقق لاهیجى، سرمایه ایمان، ص ۱۱۴
16- سید محسن خرازى، بدایه المعارف الالهیه، ج ۲، ص ۸2
17- بقره/۱۲۴
18- لقمان/۱۳
19- نساء/۵۹
20- علامه سید محمد حسین طباطبایى، المیزان فى تفسیر القرآن، ج ۴، صص ۴۰۱- ۳۸۷
21- - خلاصه بیان وى از این قرار است: خداوند در آیه کریمه به طور قطعى اطاعت اولى الامر را لازم دانسته است، و کسى که اطاعتش این گونه واجب گردد ناگزیر معصوم از خطا و اشتباه خواهد بود; زیرا اگر معصوم از خطا و اشتباه نباشد در فرضى که اقدام بر خطا کند بر اساس این آیه باید از او اطاعت کرد و این به معناى امر به آن عمل خطا و اشتباه است، در حالى که کار خطا و اشتباه مورد نهى است و نباید از امر به آن پیروى شود. این لازمه اش اجتماع امر و نهى در فعل واحد است. ر. ک. فخر رازى، التفسیر الکبیر، دارالکتب العلمیه، بیروت، ۱۴۱۱ق.، ج ۱۰، ص ۱۱۶ ذیل آیه شریفه ۵۹ سوره نساء
22- احزاب/۳۳
23- ر.ک: علامه سیدمحمد حسین طباطبایى، تفسیرالمیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوى همدانى، دفتر انتشارات اسلامى، قم، (بى تا)، ج ۱۶، صص ۳۱۳- ۳۰۹
24- توبه/ ۱۱۹
25- ر.ک: حاکم حسکانى، شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۳۴۱، ح ۳۵۷- ۳۵۰ محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج1، حدیث 531و 532
26- شیخ سلیمان قندوزى حنفى، ینابیع الموده، باب ۷۷، ص ۴۴۵: «انا وعلى والحسن والحسین وتسعه من ولد الحسین مطهرون معصومون
27- شیخ کلینى، اصول کافى، پیشین، ج ۱، ص ۲۸۷: «… الامام المطهر من الذنوب والمبرا عن العیوب…»
28- شیخ صدوق، معانى الاخبار، تصحیح على اکبر غفارى، مؤسسه النشر الاسلامى، قم، ۱۳۶۱ش.، باب معنى عصمه الامام، ح ۱، ص ۱۳۲: «الامام منا لا یکون الا معصوما»
29- بحارالانوار، پیشین، ج ۲۵، ص ۱۹۹، ح ۸ به نقل از الخصال ج ۲، ص ۱۵۴: «الانبیاء واوصیائهم [والاوصیاء] لاذنوب لهم لانهم معصومون مطهرون.»
30- برخى از منابع روایى اهل سنت که این حدیث را با اندک تفاوتى نقل کرده اند عبارتنداز:
مسلم بن الحجاج القسیرى، صحیح مسلم، ج ۵، ص ۲۶ کتاب فضائل الحکمه
محمد بن عیسى الترمذى، سنن ترمذى، ج ۵، ص ۶۶۲ کتاب المناقب
«انى تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتى، ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا ابدا، لن یفترقا حتى یردا على الحوض.»
31- ربانی گلپایگانی، تقریرات درس امامت، مدرسه فقاهت
32- سوره انبیاء، آیات 26 و 27
33- سوره تحریم، آیه 6
34- سوره انبیاء، آیه 28
35- پيام امام امير المومنين عليه السلام، آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى، دار الكتب الاسلاميه، تهران، 1387 ه. ش، ج1، ص 167