لیله المبیت

لیله المبیت

تهیه و تنظیم: روح الدین مهدوی خواه

تذکر: مقاله حاضر تلفیقی از مقالات مختلف اینترنتی

نقشه قتل پیامبر (ص):

با بالا گرفتن دعوت پیامبر(ص) به اسلام، کفار قریش پس از مرگ ابوطالب به آزار و اذیت مسلمانان دامن زده و آنان را به دست کشیدن از اسلام مجبور می‌کردند. پیامبر که جان مسلمانان را در خطر دید، پس از پیمانی که با اهل یثرب بست، دستور داد تا مسلمانان به آن دیار هجرت کنند. آنان در چند مرحله به صورت دسته‌های کوچک و پنهانی و دور از چشم قریش رهسپار یثرب شدند(1) کفار قریش در آخرین چاره‌اندیشی علیه دعوت پیامبر(ص)، تصمیم به

قتل وی گرفتند. جمعی از قریش در دار الندوه جمع شدند تا درباره نوع برخورد با پیامبر(ص( تصمیم بگیرند. در نهایت طبق خواسته ابوجهل، تصمیم گرفته شد از هر قبیله جوانی دلیر انتخاب شود و شبانه بر پیامبر (ص  (حمله کنند و دسته‌جمعی او را در خانه‌اش بکشند؛ زیرا در این صورت، خون او در میان همه قبایل پراکنده می‌شد و بنی‌هاشم که خاندان و خونخواهان پیامبر بودند، نمی‌توانستند با همه طوایف قریش بجنگند و ناچار مجبور می‌شدند به گرفتن دیه رضایت دهند(2) طبق برخی نقل‌ها، شیطان نیز به شکل پیرمردی در این جلسه حاضر شد و مشرکان را راهنمایی کرد.(3)

http://fa.wikishia.net/view/

 

نزول آیه و آگاهی پیامبر(ص): 

به دنبال تصمیم قریش بر قتل پیامبر (ص(، جبرئیل بر پیامبر (ص) نازل شد و او را از نقشه مشرکان آگاه ساخت و دستور خداوند برای هجرت را ابلاغ کرد. در آیه ۳۰ سوره انفال آمده است و [ياد كن‌] هنگامى را كه كافران در باره تو نيرنگ مى‌كردند تا تو را به بند كشند يا بكشند يا [از مكه‌] بیرون كنند، و نيرنگ مى‌زدند، و خدا تدبير مى‌كرد، و خدا بهترين تدبيركنندگان است.بنابراین پیامبر (ص) تصمیم گرفت قبل از آمدن مشرکان، خانه خود را به طرف یثرب ترک کند.(4) 

اکنون پیامبر (ص) از نقشه کافران آگاه شده و باید سریع چاره ای بیندیشدتا هم بتواند برای حفظ اسلام از این معرکه جان سالم بدر ببرد و هم کارهای ناتمام خود در مکه را توسط یک فرد کاملا مورد اعتماد به اتمام برساند. بهترین و مطمئن ترین فرد برا ی این کار کیست؟ او وزیر، مشاور، برادر، همدم و هم نفسی دارد که در یوم الانذار حکم جانشین و خلافتش را بارها به همگان اعلام داشته است اما چون کسی را برای انجام این مأموریت مناسب تر از حضرت علی(ع) نمی یابد به ناچار بهترین یاورش را در میان آن همه مردان جنگجو و تیغ های بر کشیده تنها می گذارد و مأموریت اداء امانات و انتقال خانواده خود از مکه به مدینه را نیز به او واگذار می کنددر آن شب مولای مومنان، برای نگهبانی از جان رسول گرامی و برای رفع سوء قصدی که کفار قریش به جان پیغمبر (صلی الله علیه واله وسلم) در سر می پروراندند، در جایگاه ایشان خوابید.و افتخار شهادت را لذت بخش تر از زندگی می بینند. در واقع این حادثه حکایت از عمق فداکاری حضرت علی(علیه السلام) نسبت به پیامبر خدا(صلی الله علیه واله وسلم) و دین الهی دارد؛ چرا که حضرت علی(علیه السلام) از پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم)سوال می کند: آیا با این عمل من، شما سالم می مانید؟ و وقتی پاسخ مثبت می شنود، با خشنودی به این حکم الهی عمل می نماید.آری امیرالمومنین(علیه السلام) حاضر شد جان خود را عرضه کند و رضایت پروردگار را به دست آورد، به همین جهت در جای پیامبر گرامی آرمید. 

خداوند عالم به علی (علیه السلام) مباهات می کند:

در روایت از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود حق تعالی در آن شب به امیرالمومنین بر فرشتگان مباهات کرد. خداوند به جبرئیل و میکائیل فرمود: من در آسمان میان شما دو نفر برادری قرار داده ام. کدامیک از شما حاضر است جان را فدای برادر خود کند؟ ایشان هر یک در پاسخ دادن مکث کردند. خداوند فرمود علی از شما جوانمردتر است که جان خویش را فدای برادرش کرده و در بستر او خفته است تا به جای او علی را بکشند. به عزّت من بروید و بر او موکّل باشید و دشمن را از او دفع کنید.

آن دو آمدند و بر بالین امام علی(علیه السلام) نشستند و گفتند:بخّ بخّ یا بن ابیطالب هیّئاً لک یا بن ابیطالب سبقت الملائکة المقربین (5) تبریک تبریک و گوارا باد بر تو ای پسر ابی طالب که بر ملائکه ی مقرّب الهی سبقت گرفتی.

نظرات اهل سنت: 

علمای شیعه(6) بالاتفاق معتقدند که آیه (و من النّاس من یشری...) در شأن علی (علیه السلام) نازل شده است.برخی از عالمان اهل سنت شأن نزول این آیه را افرادی غیر از علی علیه‌السلام، مانند ابوذر، صهیب بن سنان، عمار یاسر و پدر و مادرش، خباب بن ارت، زبیر بن عوام و مقداد نقل کرده‌اندواکثریت علمای اهل سنت نیز این مطلب را در تفاسیر و کتاب های خود آورده اند و شأن نزول آیه را بر خوابیدن حضرت علی (علیه السلام) به جای پیامبر (صلی الله علیه واله وسلم) دانسته انداز جمله می توان به نیشابوری و حافظ ابو نعیم در نزول آیات، سمعانی در فضایل و غزالی در احیاء العلوم اشاره کرد. غزالی که یکی از اعاظم فضلاء اهل سنت است در کتاب احیاء العلوم و نیز در کیمیای سعادت آورده است: انّ هذه الآیة نزلت فی علی بن ابیطالب (علیه السلام) حین بات علی فراش رسول الله (همانا این آیه درباره ی علی بن ابیطالب (علیه السلام) نازل شد آن هنگام که در بستر رسول خدا (صلی الله علیه واله وسلم) قرار گرفت).در برابر تأییدات بزرگان اهل سنّت، معدودی نیز به برخوردهای متفاوتی با آیه پرداخته اند تا به تضعیف فضایل و ولایت علی (علیه السلام) بپردازند

سید قطب تنها شأن نزول آیه را «صهیب بن سنان» رومی می داند و اشاره ای به خوابیدن امیرالمومنین در جای پیغمبر نمی کندالمنار هم از بحث در شأن نزول صرف نظر کرده است.فخر رازی روایت ارزنده ای در خوابیدن علی(علیه السلام) در فراش نبی اکرم (صلی الله علیه واله وسلم) آورده است.(7).ولی با لطایفی سعی دارد این روایت را که حاکی از شأن نزول آیه کریمه است، نادیده انگارد. وی برای فرار از حقیقت و اثبات تطبیق آیه با سرگذشت «صهیب» به معنی «اشتراء یا خریدن» (8) و کسی که برای کسب رضای پروردگار اقدامی می کند، جان خود را از آتش خریده است! و نتیجه گیری می کند که آیه منطبق با عمل «صهیب» است زیرا او برای فرار از چنگ مکیان و پیوستن به صف مسلمانان و نبی اکرم و رفتن به مدینه، تمام اموال خود را داد. پس او مال داد و پیوستن به پیغمبر گرامی را خریداری کرد. 

http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=268726

http://fa.wikishia.net/view/

http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=268726

http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa2330

. http://www.irib.ir/Occasions/hejrat/hejrat.HTM

 

معیار در تشخیص فضیلت وارزش عمل:

برای اینکه میزان ارزش عملی؛ نزد خداوند؛ مشخص گردد، وپسندیده یا ناپسند بودن آن معلوم شود، معیارهایی وجود دارد که فقط با آن می توان به یک عمل ارزش گذاری کرد

.اولین ومهمترین معیار این است که خداوند متعال خودش عملی را بپذیرد وبه آن ارزش دهد واز آن عمل تمجید نماید، وپاداش آن را بیان نماید، واین بردو نوع متصور است .

اول اینکه عملی را بطور عام مورد تایید قرار دهد ؛ مثلا اینکه بگوید انجام حج مورد رضای خداست؛ دراین صورت هرکسی که حج انجام دهد؛ مردم عمل اورا نیک دانسته ومدح می کنند، چون ظاهر عملش مورد رضاو تأیید خداوند است، اگرچه از باطن ونیت او خبری نداشته باشند.

دوم اینکه خداوند عمل خاص کسی را تأیید کند؛ دراین صورت یقینا می دانیم که نیت وعمل او وظاهر وباطن او مورد تأیید خداوند است وشکی درفضیلت عمل او نیست.

دومین معیار برای تشخیص ارزش عمل این است که شخص معصوم؛ مثل پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم یا امامان معصوم (علیهم السلام) صحت وارزش عملی را تأیید نمایند؛ ازاین راه هم می توانیم بدانیم فلان عمل دارای چه ارزشی است؛ این معیار هم میتواند بطور عموم عملی را تأیید کند، یا به طور خاص وبه صورت مصداقی، ارزش گذاری کند،که تأیید خاص ومصداقی، بالاتر از تأیید عام است.

سومین معیار برای تشخیص ارزش عمل؛ عقل است، البته در صورتی که منع یا تأییدی در مورد عملی از طرف خداوند یا معصوم علیه السلام ؛ وارد نشده باشد وگرنه نوبت به عقل نمی رسد،- البته عقل سلیم همیشه موافق با حکم وارد شده از شارع خواهد بود.- در این صورت برای تشخیص و ارزش گذاری عمل می توانیم به عقل مراجعه کنیم وحکم وتشخیص عقل در موردی که نقل نباشد مورد تایید شارع خواهد بود.

چهارمین معیار برای تشخیص ارزش عمل، که بعد از فقدان دلیل نقلی وعقلی؛ بر منع یا تأیید عمل؛ می تواند مورد استفاده قرار گیرد، عرف متشرعه (جامعه دین داران) است که با مراجعه به جامعه دینداران، می فهمیم که فلان عمل نزد ایشان پسندیده است یا نه؟ که اگر در زمان حضور امام معصوم علیه السلام باشد؛ خبر از رضایت شارع می دهد.

حال با این مقدمه به بحث مذکور می پردازیم تا ببینیم عمل حضرت علی (علیه السلام) - یعنی خوابیدن آن حضرت در جای پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در شب هجرت نزد این معیارها چه ارزشی دارد.

ارزش عمل حضرت علی (علیه السلام) نزد خداوند:

الف: در قران 

 

 

طبق نوشته همه تفاسیر شیعه واکثر تفاسیر اهل سنت، (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ(9) 

در شأن حضرت على عليه السلام نازل شد. 

ابن عباس مى گويد: اين آيه در شأن علىّ عليه السلام نازل شد، هنگامى كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله) از دست مشركين فرار كرد، وبا ابوبکر به غار رفت، وعلى عليه السلام در مكه در رختخواب پيامبر صلى الله عليه و آله خوابيد(10) 

ابن ابى الحديد مى گويد: قد روى المفسرون كلهم أن قول الله تعالى وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ أنزلت في علي علیه السلام ليلة المبيت على الفراش  (11) 

یعنی تمام مفسرين، روايت كرده اند كه آيه فوق در شأن حضرت على عليه السلام نازل شد، آن هم در شبى كه آن حضرت در فِراش پيامبر (صلى الله عليه و آله) آرميد تا جان پيامبرمحفوظ بماند. 

برخی از علماى اهل سنت بر نزول آيه شريفه در شأن حضرت امیرالمومنین علیه السلام تصريح نموده اند از جمله : فخر رازى ، ابن اثیر، دیاربکری، زینی دحلان و... وبرخی نيز تصريح نموده اند كه اين آيه در ليلة المبيت بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شده است كه ازجمله آنها : احمد بن حنبل، طبرى، ابن سعد، ابن هشام، و غيره.(12) 

در این آیه که در شأن حضرت علی علیه السلام نازل شده است، خداوند این فضیلت را برای آن حضرت اعلام می کند و تأیید مینماید که آن حضرت جان خود را در راه به دست آوردن رضای الهی فروخت، یعنی هم ظاهر عمل که جهاد درراه خدا وایثار واز جان گذشتگی حضرت فضیلت است وهم اینکه باطن عمل ایشان تنها برای رضای خدا بوده است، وبذل جان بالاترین ایثار است که ایشان برای حفظ جان رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم وبرای کسب رضای الهی مبذول داشتند، پس حضرت علی علیه السلام طبق گواهی خداوند متعال، بالاترین فداکاری را با نیت خالص انجام داده است واین فضیلت عظیم را خداوند در این آیه بیان می کند.

حال در مقابل شهادت خداوند به فضیلت عمل آن حضرت، سوال وشکی در این مطلب باقی نمی ماندومنشأ فضیلت ،رضوان الهی است ،که دراینجاحاصل شده است، وهیچ مومنی نباید شک کند که این عمل امیرالمومنین علیه السلام مایه افتخار وفضیلت بوده است؛ چون شک در گفتار خداوند لازم می آید واگر کسی آن را ازروی عناد وکینه انکار نماید سخن خدا را تکذیب کرده واز صراط مستقیم به دور است.پس میزان ارزش مبیت امیرالمومنین علیه السلام در لیله المبیت، از نظر قران آشکار است

ب: در روایات

در روایات معتبر شیعه واهل سنت وارد شده که وقتی حضرت علی علیه السلام در بستر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم خوابیدند وجان خود را فدای جان رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم نمودند، خداوند با این عمل حضرت؛ به جبرئیل و میکائیل مباهات کرد:که در بالا اشاره شد  (13) 

 این روایت نشان می دهد که حضرت علی (علیه السلام) جان خود را فدای جان پیامبر(صلی الله علیه وآله) کرده است، واین ایثار دارای فضیلتی عظیم است که خداوند با آن به ملائکان مقرب خود مباهات می کند.

پس نحوه حکم خداوند متعال وارزش گذاری او درباره عمل لیله المبیت، با آیه و روایت مذکور روشن می شود ودیگر جایی برای اشکال تراشی نمی ماند. وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْكافِرُون (14) 

هرکس طبق آنچه که خداوند نازل کرده است حکم نکند (بلکه با نظر خود حکم نماید) آنها کافرانند

ارزش عمل حضرت علی (علیه السلام)، از زبان معصومین علیه السلام 

این فضیلت وافتخار امیرالمومنین علیهم السلام مثل سائر فضائل ایشان از زبان معصومین علیه السلام نیز بیان شده است، که به برخی اشاره می شود:

1- صحابه پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم وقتی از زبان ایشان فضایل علی علیه السلام را شمرده اند این فضیلت را هم ذکر کرده اند.

مثلا: احمد بن حنبل در مسند خود در حديث مفصلى كه آن را از عمر بن ميمون نقل كرده است و اين حديث مشتمل بر ده منقبت و فضيلت براى على بن ابى طالب(علیه السلام) است كه ابن عباس از زبان پيامبر اكرم صلی الله علیه وآله وسلم بیان داشته است، از جمله، در تفسير آيه:وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِگفت: على نفس خود را فروخت، لباس رسول خدا را پوشيد سپس در جايگاه او خوابيد. گفت: مشركان تا صبح مراقب بستر بودند به خيال اين كه رسول خدا در آن است(15) در این حدیث به وضوح مشاهده می شود که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم هنگام شمردن فضائل علی علیهم السلام عمل لیله المبیت او را نیز جزء فضائل ایشان ذکر می کند

2- برای ما کافی است که خود امیرالمومنین علیهم السلام به این فضیلت بارها مباهات کرده وشعری در این رابطه انشاء فرموده است که در کتب اهل سنت هم آمده است که فرمودند:

وقيت بنفسي خير من وطأ الحصاو أكرم خلق طاف بالبيت العتيق و بالحجر 

محمد لمّا خاف أن يمكروا بهفوقاه ربّي ذوالجلال من المكر 

و بتّ أراعي منهم ما يسوؤنيو قد نفس على القتل و الأسر(16)

خلاصه معناى اشعار اين است:                                                                                                                                                                           

 من با جانم، بهترين كسى را كه به روى زمين قدم گذاشته، نيكوترين مردى كه خانه خدا و حجر اسماعيل را طواف كرده است، حفظ كردم. آن شخص عالى قدر محمد بن عبد اللّه است و من هنگامى دست به اين امر زدم كه كافران بر ضد وى نقشه مى كشيدند. در اين موقع خداى بزرگ او را از مكر آن ها حفظ كرد، من در بستر وى شب را به صبح آورده و در انتظار دشمن بودم و خود را آماده مرگ و اسارت كرده بودم. پس این افتخار، هم از زبان پیامبر وهم از زبان حضرت علی علیه السلام نقل شده است. 

3- در جای دیگر، حضرت علی علیه السلام در شورای شش نفره عمربن خطاب،نیز بعنوان احتجاج ، این فضیلت راذکر کردند وحاضرین به آن اعتراف کردند: قَالَ نَشَدْتُكُمْ بِاللَّهِ هَلْ فِيكُمْ أَحَدٌ اضْطَجَعَ عَلَى فِرَاشِ رَسُولِ اللَّهِ ص حِينَ أَرَادَ أَنْ يَسِيرَ إِلَى الْمَدِينَةِ وَ وَقَاهُ بِنَفْسِهِ مِنَ الْمُشْرِكِينَ حِينَ أَرَادُوا قَتْلَهُ غَيْرِي؟ قَالُوا لا(17) یعنی: شما را به خدا آیا در بین شما غیر از من کسی هست که در فراش پیامبربخوابد، در شبی که می خواست به مدینه برود، وجانش را مایه حفظ جان پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم از مشرکین قرار دهد، زمانیکه می خواستند پیامبر را بکشند؟ حاضرین گفتند: نه (غیر از تو چنین کسی را نمیشناسیم(

4- واز امام سجاد(علیه السلام) نیز روایت کرده اند که ایشان نیزعمل لیله المبیت را از فضائل حضرت علی علیه السلام شمرده اند، واین روایت را اهل سنت نیز از آن امام معصوم نقل کرده اند: 

و قال عليّ بن الحسين عليهما السّلام: أوّل من شرى نفسه للّه عزّ و جلّ عليّ بن أبي طالب عليه السّلام. (18) اولین کسیکه جان خود را برای خدا فروخت علی بن ابیطالب علیه السلام بود. این فرمایش را در ذیل آیه ومن الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله ذکر کرده اند.می بینیم که معصومین علیه السلام این عمل را افتخار وفضیلت برای آن حضرت شمرده اند، 

ارزش مبیت حضرت علی (علیه السلام)،نزد صحابه 

اگرچه، هرکدام از کلام خداوند و کلام رسول الله وکلام امامان معصومین علیهم السلام در یک مسأله، برای ما یقین آور وکافی است، ولی برای کسانی که ازغیر معصومین تبعیت می کنند،در این بخش نمونه هایی از کلام صحابه را می آوریم که ثابت شود دربین آنها نیز مبیت امیرالمومنین علیه السلام در بستر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فضیلتی عظیم شمرده می شد.

از مهمترین این اعترافات، اعتراف شورای شش نفره عمربن خطاب براین فضیلت است، که قبلا ذکرشد،.از دیگر مواضع تأیید این فضیلت، احتجاجی است که در برابر افتخارعایشه به پدرش،به این فضیلت احتجاج کرده اند:

عن مجاهد، قال فخرت عائشة بأبيها و مكانه مع رسول الله (صلى الله عليه و آله) في الغار، فقال عبد الله بن شداد بن الهاد و أين أنت من علي بن أبي طالب حيث نام في مكانه و هو يرى أنه يقتل فسكتت و لم تحر جوابا(19)عایشه به پدرش که در غار با پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بود افتخار کرد، عبدالله بن شداد گفت: توکجا وعلی بن ابیطالب کجا که در مکان پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم خوابید در حالیکه میدید که کشته میشود، عایشه ساکت شد وجوابی نگفت 

از این نقل هم میتوان به منزلت مبیت امیرالمومنین علیهم السلام نزد صحابه ، پی برد که چگونه در برابر این فضیلت ساکت می شوند. 

نتیجه این می شود که این فضیلت مورد تأیید خدا ورسول خدا وامامان معصومین وحتی صحابه است، 

http://rcb.ir/%D8%B4%D8%A8%D9%87%D9%87-%D8%A7%DB%8 B1

 

هجرت پيامبر با ابوبكر:

رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم مأمور به هجرت و خروج از مكه شد و از على عليه السلام خواست كه در بستر او بخوابد تا فكر كنند، كه او در بستر است على عليه السلام با كمال اخلاص قبول كرد و در بستر آن حضرت آرميد و نبي اکرم(ص) در شب پنجشنبه اول ماه ربيع (سال 14 بعثت ) از مکه خارج شد. كفار فكر مى كردند كه رسول الله صلى الله عليه و آله در فراش خوابيده است ، ولى آن حضرت در حالى سوره يس را تا فاغشيناهم فهم لايبصرون مى خواند، مشتى خاك بر آنها افكند و از ميان آنها گذشت و به هدايت جبرئيل به طرف كوه ثور رفت و در راه ابوبكر را ديد. او را نيز با خود برد داخل غار ثور گرديدند.

چون صبح روشن شد، كفار به منزل حضرت حمله كرده و به طرف بسترش پيش رفتند، على عليه السلام از بستر بيرون جهيد و ايستاد، و فرمود: چه شده چرا اينجا ريخته ايد؟ گفتند: عموزاده ات محمد كو؟ فرمود: مگر مرا نگهبان او كرده بوديد؟ آيا نگفتيد از شهر ما بيرون شو؛ او هم رفت ديگر چه مى خواهيد.؟ شروع كردند به زدن او؛ ولى ابولهب نگذاشت او را زياد اذيت كنند. كفار به ابولهب گفتند: اين كار حيله تو بود كه نگذاشتى شب كارمان را انجام دهيم. نهایتا مهاجمان ناکام و خشمگين بيکار ننشسته و به هر سو در جستجوي محمد درآمدند.

در پاره‏ اى از روايات آمده كه در ميان قريش مردى بود ملقب به ‏«ابو كرز» كه از قبيله خزاعه بود و در شناختن رد پاى افراد مهارتى بسزا داشت از اين رو چند نفر به دنبال او رفته و از وى خواستند رد پاى محمد را بيابد ابو كرز اثر قدمهاى رسول خدا (ص) را از در خانه آن حضرت نشان داد و به دنبال آن همچنان پيش رفتند تا جايى كه ابوبكر به آن حضرت ملحق شده بود، گفت: در اينجا ابى قحافه يا پسرش نيز به او ملحق شده! اينان به دنبال جاى پاها همچنان تا در غار پيش آمدند. از آن سو رسول خدا(ص) و ابوبكر در غار آرميده و از شكافى كه وارد شده بودند بيابان و صحرا را مى‏نگريستند و خداى تعالى براى گم شدن رد پاى رسول خدا(ص) عنكبوتى را مامور كرده بود تا بر در غار تار بتند، و كبكهايى را فرستاد تا آنجا تخم‏ بگذارند و به هر ترتيبى بود وقتى مشركين به در غار رسيدند، ابو كرز نگاه كرد ديد رد پاها قطع شده از اين رو همان جا ايستاد و گفت: محمد و رفيقش از اينجا نگذشته و داخل اين غار هم نشده ‏اند زيرا اگر به درون آن رفته بودند اين تارها پاره مى‏شد و اين تخم كبكها مى‏شكست، ديگر نمى‏دانم در اينجا يا به زمين فرو رفته ‏اند و يا به آسمان صعود كرده ‏اند! آن حضرت سه روز در غار ثور ماند و سپس از غار بيرون آمد مردى از چوپانان قريش را ديد كه ابن اريقط نام داشت.

به او فرمود: آيا بر جانم، از تو ايمن باشم ؟ گفت: در آن صورت تو را حفظ كرده و كسى را از وضع تو مطلع نمى كنم يا محمد صلى الله عليه و آله اراده كجا را دارى؟ فرمود: مى خواهم به يثرب بروم گفت: به خدا تو را از راهى مى برم كه هيچ كس نداند. فرمود: برو به مكه و به على عليه السلام بشارت ده كه خدا مرا اجازت هجرت فرموده است براى من آذوقه و مركبى آماده كند. ابن اريقط به محضر على عليه السلام آمد و جريان را گفت: على عليه السلام براى حضرت خوراك راه و يك مركب فرستاد و ابن بهيره نيز خوراك و دو تا مركب را آورد

آنگاه حضرت به طرف يثرب حركت فرمود .ابن اريقط او را بر راه نخله از ميان كوهها برد. پيوسته بيراهه مى رفتند، تا در قديد به راه اصلى وارد شدند و تا در نزد ام معبد به استراحت پرداختند و اعجازى از آن حضرت در رابطه با شير گوسفند (ام معبد) ظاهر شد. سپس راه را به طرف يثرب ادامه دادند. اهل مدينه از آمدن رسول الله صلى الله عليه و آله وسلم مطلع بودند. چون روز مى شد مردان و زنان به استقبال آن حضرت مى رفتند و چون هواگرم مى شد برمى گشتندقباء»نام مکاني است در نزديكى مدينه كه فاصله‏اش تا شهر مدينه حدود دو فرسخ يا كمى بيشتر بوده و اكنون نيز مسجد بسيار زيبايى كه اساس آن را رسول خدا(ص)پى ريزى كرده است در آنجا وجود دارد و اطراف آن را باغهايى سرسبز فرا گرفته.

روزى كه حضرت رسول(ص)وارد«قباء»شد نزديكيهاى ظهر بود و مردم‏«قبا»كه مايوس شده بودند به خانه‏ها رفتند اما يكى از يهوديان كه هنوز در جاى بلندى نشسته و سمت مكه را مى‏نگريست ناگهان چشمش به چند نفر افتاد كه از راه رسيدند و در زير درختى آرميدند، حدس زد كه افراد تازه وارد پيغمبر اسلام و همراهان او باشند از اين رو فرياد زد: اى فرزندان‏«قيله‏»آن كسى كه روزها به انتظارش بوديد وارد شد! در اينكه پيامبر گرامي (ص) چند روز در قباء توقف كرده اند؛ اختلافى در روايات هست. بسيارى گفته‏ اند سه روز در قباء بود تا على(ع)وفواطم (فاطمه دختر رسول خدا(ص)و فاطمه بنت اسد مادر آن بزرگوار و فاطمه دختر زبير) كه همراهش بودند به آن حضرت ملحق شده و سپس به سوى شهر مدينه حركت كرد و در پاره‏اى از روايات دوازده روز و پانزده روز نوشته‏اند و آنچه از نظر مورخين مسلم است اين مطلب است كه توقف آن حضرت بيشتر به خاطر آمدن على(ع) بود. روز جمعه آن حضرت ازقبا خارج شد و وقت ظهر به قبيله بنى سالم رسيد و سپس به طرف مدينه به راه افتادندرسول گرامي اسلام (ص) در ميان استقبال پر شور مردم يثرب وارد اين شهر گرديد.

ناقه حضرت در زميني که متعلق به دو فرزند يتيم‏«عمرو» که نامشان سهل و سهيل بود خوابيد وتبديل به مکاني گرديد که امروزه زيارتگاه عاشقان آن حضرت مي باشد. مردم يثرب در ماه ذوالحجة در عقبه با پيامبر گرامي اسلام بيعت كردند، سه ماه بعد از آن ، رسولخدا صلى الله عليه و آله و سلم در شب اول ربيع الاول از مکه خارج و روز دوازدهم ربيع الاول وارد مدينه شدند كه بعدها مبداء تاريخ هجرى قمرى گرديد.تاسيس تاريخ براي مسلمانان در زمان خلافت خليفه دوم مسلمين و با مشورت علي (ع) در سال شانزدهم هجري صورت گرفته است؛ که مبدا تاريخ را هجرت پيامبر و ماه نخست آن را محرم، سالي كه هجرت روي داده بود قرار دادند 

 

. . http://www.irib.ir/Occasions/hejrat/hejrat.HTM

 

 

 

شبهه فخر رازی :        

فخر رازی روایت ارزنده ای در خوابیدن علی(علیه السلام) در فراش نبی اکرم (صلی الله علیه واله وسلم) آورده است.(20)ولی با لطایفی سعی دارد این روایت را که حاکی از شأن نزول آیه کریمه است، نادیده انگارد. وی برای فرار از حقیقت و اثبات تطبیق آیه با سرگذشت «صهیب» به معنی «اشتراء یا خریدن» (21) و کسی که برای کسب رضای پروردگار اقدامی می کند، جان خود را از آتش خریده است! و نتیجه گیری می کند که آیه منطبق با عمل «صهیب» است زیرا او برای فرار از چنگ مکیان و پیوستن به صف مسلمانان و نبی اکرم و رفتن به مدینه، تمام اموال خود را داد. پس او مال داد و پیوستن به پیغمبر گرامی را خریداری کرد.

در پاسخ باید گفت: متاسفانه این بزرگان اهل سنت در جمع بندی خود پا را از عدالت علمی فراتر نهاده اند و کلمه «بشری» را که جایگاه معنی آن «عرضه کردن و فروش» است با معنی «خریدن» جابجا کرده اند و با پیش کشیدن داستان «صهیب» سعی نموده اند ارزش فضیلت مقام و ولایت علی (علیه السلام) را به بوته ی فراموشی بسپارند. آیا کلمه «شراء» در قرآن کریم یا در لغت و عرف، مترادف اشتراء است؟ «اشتراء» قبول «شراء» است؛ مشتری خریدار است و قبول شراء، «شراء» را معین در فروش می کند.

در چهار آیه از قرآن کریم، کلمه «شراء» بکار رفته است و در چهار مورد «شراء» معنی فروش دارد. به آیات توجه نمایید

1- فلیقاتل فی سبیل الله الّذین یشرون الحیوة الدّنیا بالاخرة(22) کسانی که زندگی دنیا را «می فروشند» و آخرت می خرند بایستی در راه خدا کارزار نمایند

2- و شروه بشمن بخس دراهم معدودة(23)  یوسف را ارزان فروختند.

3- و لبئس ما شروا به انفسهم لو کانوا یعلمون (24)و چه زشت و بد فروشی کردند که خویشتن (به سحر و جادو) فروختند، اگر می دانستند

4- آیه ی چهارم آیه ی مورد بحث است که معنی آن بر همین سیاق مشخص است.

کاری که امیرالمومنین علی (علیه السلام) انجام داد قابل انطباق بر فروش است که شأن نزول آیه است؛ امّا کار صهیب مسلمان، قابل انطباق بر خرید است که ارتباطی به آیه شریفه ندارد.

بنابراین شأن نزول آیهء شریفه تنها داستان علی (علیه السلام) است که نقل شد، نه صهیب، علی (علیه السلام) همه وجودش برای خدا بود. اگر عبادت کرد «الله» بود و اگر جهاد کرد «فی الله» و اگر نان داد «لوجه الله» و اگر جان داد «ابتغاء مرضات الله» بود(25)

علی علیه السلام می دانست کشته می شود؟

  از شبهات دیگر که در این رابطه مطرح میشود فضیلت نبودن خوابیدن حضرت علی علیه السلام  در بستر پیامبراست .چرا که ایشان میدانستند که کشته نمیشوند . برای درک بهتر این مطلب ابتدا به شرح  این شبهه و سپس پاسخ به آن میپردازیم : 

در شب لیله المبیت که رسول خدا مکه را به مقصد مدینه ترک نمود، علی (ع) به جای او در بسترش خوابید تا کفار قریش متوجه هجرت پیامبر نشوند. در ماجرای لیله المبیت برای علی علیه السلام که جان خود را برای سلامت رسول خدا به خطر انداخت ، فضیلت بسیار تلقی شده است . در ارزش این عمل یعنی فداکاری در راه پیامبر خدا و معقول و مشروع بودن آن تردیدی نیست . این کار مهم تر از حفظ جان خود است .

در این میان برخی از معاندان در این خصوص شبهه هایی مطرح کرده و می‌گویند: خوابیدن علی در بستر پیامبر فضیلت نیست، زیرا علی از دو طریق فهمیده بود که در آن شب آسیبی به او نخواهد رسید،

اول این که از گفتار خود پیامبر که صادق و مصدق است، آن جا که در همان شب به او فرمود: در بستر من بخواب و آسیبی به تو نخواهد رسید.

دوم این که پیامبر امانات و ادای قرض ها را بر عهده علی گذارد . طبعا می‌دانست که جانشین او کشته نمی شود و گرنه این تکلیف را متوجه دیگران می‌کرد . علی از این توصیه فهمید که در این صحنه گزندی نخواهد دید . با انجام وظایفی که رسول خدا معین کرده است، موفق خواهد گردید.برخي با استناد به اين جمله‌ي پيامبر صلی‌الله عليه و آله و سلم كه خطاب به علي علیه‌السلام فرمودند:  بُرد سبز رنگ من را به روي خود بيانداز ، ان شاء الله اين رو انداز تو را از خطرات محفوظ ميدارد، ميگويند: ‌پس علي به زنده ماندن خود اطمينان داشت، در نتيجه كار او در شب هجرت فضيلتي را براي وي ثابت نميكند. برخي ديگر نيز مدعي هستند كه پيامبر پيش از ليله المبيت، به حضرت امير علیه‌السلام خبر داده بودند كه شهادت ايشان در محراب مسجد اتفاق ميافتد. در نتيجه حضرت علي علیه‌السلام از كشته نشدن خود در شب هجرت علم داشتند. 

در پاسخ، مواردي را به طور خلاصه متذكر مي‌شويم:

در جواب این شبهه باید گفت:

1. در این گونه شبهات با انکار فضیلتی، فضیلت بالاتری را برای علی اثبات کرده است، زیرا ایمان علی به صدق گفتار پیامبر یا  یک ایمان عادی بود ،ویا این که او نسبت به گفتار وی یک ایمان قوی و فوق العاده داشت. و کلیه گفتارهای پیامبر در نظر او در پرتو ایمان قوی مانند روز روشن بوده است.

بنابر فرض اول، هرگز علی علیه السلام، علم به بقا و سلامتی خود نداشته است، زیرا هرگز برای چنین طبقه ای از افراد (که علی به طور یقین از این طبقه نبود) از گفتار پیامبر علم قطعی پیدا نمی‌شود . اگر به ظاهر بپذیرند، در خاطر تشویش خواهند داشت . جوانب قلب آن ها را فرا می‌گیرد و هر دم هیولای مرگ در نظر آن ها مجسم می‌شود ؛ علی با احتمال کشته شدن دست به چنین کاری زده است، نه با علم به سلامتی.

بنا به فرض دوم فضیلت بالاتری، برای علی علیه السلام اثبات نموده است، زیرا اگر ایمان مرد، به پایه‌ای برسد که آنچه را از پیامبری بشنود ،با روز روشن فرقی نداشته باشد، فضیلت چنین ایمان با هیچ چیز برابری نمی‌کند. نتیجه ایمان این است هنگامی که پیامبر به او بگوید: در بستر من بخواب و در حمله تروریست ها آسیبی نخواهد دید، با کمال ثبات قلب می رود و در بستر او می‌آرمد. یک سر سوزن احتمال خطر در دل او راه پیدا نمی‌کند.

با توجه به آنچه درباره ماجرای لیله المبیت و شبهه برخی از اهل سنت بیان شد، به دست آمد که امیر مومنان در لیله المبیت برترین فضیلت را به دست آورد، زیرا در هر دو صورت چه علم به کشته شدن داشته یا نداشته ،فضیلت او ثابت می‌شود که بیان آن گذشت. (26)

2.در آیه ی شراء از «شراء نفس» آن هم «لابتغاء مرضات الله»‌ سخن ميگويد، و فروختن جان هم لازمه اش مردن يا كشته شدن نيست كه بگوييم چون حضرت ميدانست كه زنده مي ماند، پس نفسش را نفروخته است. فروختن نفس يعني آن كه هر چه  بادا، باد! و خود را تسليم خدا نمودن و هيچ بهانه و عذر و درخواست و گله اي براي بذل نفس نداشتن، و متوقع پاداش الهي نبودن. يعني:‌ «شراءنفس» فقط با انگيزه ي «ابتغاء مرضات الله». پس روشن است كه شبهه ي مذكور اصلاً در مورد اين آيه قابل طرح نيست. و چنانچه در آيه عبارتي مثل «ومن الناس من يقتل في سبيل الله» مي آمد، آنگاه اين شبهه قابل تأمل بود".به هر تقدیر نصاب شراء از طرف حضرت اميرمؤمنان(عليه‌السلام) كاملاً محقق شده است، چنان‏كه اطلاق يا عموم آيه، قابل تطبيق بر هر مجاهد و آمر به‏معروف و ناهي از منكري است كه آمادگي هرگونه آزمون الهي را دارد." (27)

3. صفت حضرت اسماعيل علیه‌السلام ذبيح الله است (مفسراني چون طبري، قرطبي، ابن كثير، سمرقندي، فخر رازي، آلوسي و ... او را با اين لقب خوانده اند)، در حالي كه او اصلاً ذبح نشده است. در واقع همين كه او در اجراي فرمان خدا صبر نمود، از فضيلت و عنوان مذكور برخوردار  است. در نتيجه از آن جايي كه اميرالمومنين علیه‌السلام، راضي به كشته شدن بود، پس هم عنوان «شراء نفس»، براي او مصداق دارد، و هم از فضيلت آن برخوردار است. چرا كه علي جان خودش را در راه تسليم حق كرد و راضي به هر اتفاقي بود و در راه جانبازي، خواهش و پاداشي نطلبيد و گله و بهانه اي نداشت. همان‌گونه كه اسماعيل نيز، هم از عنوان ذبيح اللهي و هم از فضيلت آن برخوردار است. (28)

4.  اگر علم به زنده ماندن را سلب كننده ي مجاهدت ها و جانبازيهاي اولياي الهي بدانيم، پس براي پيامبران نيز در جهادهايشان فضليتي ثابت نميشود. پس بگوييم پيامبر اسلام نيز مجاهدت‌هايشان، جانبازي‌هايشان، و به خطر افكندن‌هايشان، هيچ يك فضيلت نيست. زيرا قرآن به طور دفعي بر پيامبر نازل شده بود، و نزول تدريجي آن در هنگام غزوات هنوز به اتمام نرسيده بود، پس پيامبر ميدانستند كه در جنگها شهيد نميشوند، پس مجاهدت ايشان در بَدر و اُحد و مقاومتشان در حُنَين، هيچ فضيلتي ندارد! در حالي كه قرآن اين مجاهدت‌ها را فضيلت برشمرده است. 

5. بديهي است كه علم داشتن، همواره عمل آفرين نيست. يعني ممكن است در چنين شرايط حساس و خطيري، عمل به دانسته‌ها به سادگي اتفاق نيافتد. در واقع علم به زنده ماندن، نميتواند دليل استقامت در شرايطي چون ليله المبيت باشد.همینطور حضرت علم به زنده ماندن خود داشتند ،لیکن ممکن بود ایشان در اثر آزار و اذیت مشرکان دچار نقص عضوی شوند ؛ مثلا بینایی خود را از دست دهند و ... که در اینصورت نیز باتوجه به کینه ای که مشرکان نسبت به این خاندان داشتند ، خوابیدن به جای پیامبر صل الله علیه و آله شجاعتی میخواهد که جز از حضرت علی علیه السلام ساخته نیست . 

6. دانستن، هنر است، بزرگی است، وجود است و عمل به علم نیز شجاعت، بصیرت، ایمان و تقوای بسیاری می‌خواهد. چه کسی گفته است که حسن، امتیاز، ویژگی، صواب و ثواب به این است که انسان بدون اطلاع، متکی به جهل، اتفاقی و ... کاری کند، کار مهمی کرده و ثواب می‌برد؟! چه کسی گفته که اگر انسان بر اساس علم خود عمل کند، اجری ندارد؟! فرهنگ اسلام که کاملاً عکس این ادعا را تعلیم می‌دهد.

خداوند متعال اول به انسان علم داد و سپس بر اساس علم هدایت نمود و سپس به میزان علم و معرفت مسئولیت دارد و به میزان مسئولیت سؤال و جواب می‌نماید.آیات مبارکه‌ای چون: « وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها  » (29)- «عَلَّمَ الْقُرْآنَ  » (30)- « الَّذي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ  » (31) «عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ  (32)و ...، همه بیانگر نقش و اهمیت علم در هدایت و عمل انسان است 

7.  سؤال: حال كه پيامبر مي‌دانستند شخصي كه در بستر ايشان مي‌خوابد، زنده مي‌ماند، پس چرا ديگر اصحاب را در جاي خود نخواباندند؟ اين همه صحابه! كه بيشترشان از علي به لحاظ سن بزرگتر،  و از  لحاظ نفوذ سياسي در مكه، پرسابقه‌تر بودند؟ به عبارتي ديگر اگر  كسي كه در جايگاه پيامبر مي‌خوابد، لازم نيست كه فضيلت  و ويژگيِ خاصي اعم از  ايثار، شجاعت، ايمان، يقين و استقامت داشته باشد، پس چرا پيامبر  فقط به علي علیه‌السلام پيشنهاد بيتوته مي‌دهد و فقط او را از اين موضوع مطلع مي‌سازد؟ بعضي از اصحاب حتي شايستگيِ اطلاع از اين موضوع را هم نداشتند، چه رسد به «شراء نفس» آن هم با انگيزه‌ي ابتغاي رضوان الهي!  آيا ديگر صحابه حتي با اطلاع از كشته نشدن، حاضر به بيتوته در بستر پيامبر بودند؟ آيا  اگر به جاي علي علیه‌السلام برخي ديگر از اصحاب در آن وضعيت بودند، با ديدنِ مردان جنگيِ شمشيرآخته، رازِ هجرتِ پيامبر را فاش نمي‌كردند؟ توجه شود كه روايات فراوان و صحيحي در منطق شيعه و اهل تسنن وجود دارد كه نشان ميدهد پيامبر فقط علي را از اين موضوع آگاه كرده است: احمد بن حنبل در مسند، نسايي در خصائص  بسياري ديگر با ذكر حديثي صحيح ميگويند: در آن شب وقتي پيامبر به سوي غار رفت، ابوبكر  بر بستر پيامبر آمد و گمان كرد كه پيامبر در آن‌جا خوابيده است، و گفت: يا نبي الله!!! و جواب اين سوالات هر چه باشد، شبهه مذكور را پاسخ ميگويد!  (33)

http://salam1444.blogfa.com/post/7

http://www.pasokhgoo.ir/node/21000

http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=268726

 

اقتباس از:

1. http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=268726

2. http://fa.wikishia.net/view/

3. http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa2330

4. . http://www.irib.ir/Occasions/hejrat/hejrat.HTM

5. http://rcb.ir/%D8%B4%D8%A8%D9%87%D9%87-%D8%A7%DB%8 B1

6. . http://salam1444.blogfa.com/post/7

7. http://www.pasokhgoo.ir/node/21000

 

 

ارجاعات:

 

(1)ابن هشام،سیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۰ 

(2)  طبرسی، اعلام الوری، ص۸۸ 

(3)  ابن اثیر، الکامل، ج۲، ص۹۲۶ 

(4)حلبی، سیرة الحلبیة،‌ ج۲، ص۳۲

(5)روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر قرآن 3/157و ترجمه مجمع البیان 2/268

(6)طباطبایی، المیزان، ج۲، ص۱۳۵

(7) تفسیر کبیر جزء پنجم صفحه 223 به نقل از کتاب علی (علیه السلام) در قرآن و سنت/ محمود جوهرچی

(8) اهل البیت/16

(9) سوره بقره، آيه 207

(10) الثعلبي، تفسير الثعلبي، ج 2 ص126، تحقيق : ابن عاشور ، 1422ق، ناشر : دار إحياء التراث العربي، بیروت، چاپ اول

(11) ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغة لابن أبى الحديد، ج 13، ص 262، ناشر: مكتبة آية الله المرعشي ،1383 ش ، قم

(12) برای اطلاع بیشتر درمورد منابع عامه که این شآن نزول را روایت کرده اند به کتاب الصحیح من سیره النبی الاعظم ج4 ص34 (طبع قدیم) مراجعه شود

(13) این روایت در کتب شیعه واهل سنت وارد شده که ما به برخی از آنها به عنوان نمونه اشاره میکنیم : تفسير الثعلبي، ج 2 ص126- حاكم حسكانى، شواهد التنزيل لقواعد التفضيل ،ج1 ص123، ناشر: موسسه طبع ونشر، تهران، 1411 ق، چاپ: اول -ابن الأثير،اسد الغابة، ج4 ص25، ناشر : دار الكتاب العربي، بيروت - ابو الفرج حلبى شافعى، السيرة الحلبية، ج2 ص36، ناشر: دار الكتب العلمية، بيروت ، 1427ق ، چاپ: دوم برای اطلاع بیشتر درمورد منابع عامه که این حدیث را روایت کرده اند به کتاب الصحیح من سیره النبی الاعظم ج4 ص34 (طبع قدیم) مراجعه شود

(14) مائده 44

(15) مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 331. دارصادر، بیروت، لبنان، بی تا

(16) لحاكم النيسابوري، المستدرك علی الصحیحین، ج3 ص4، إشراف : يوسف عبد الرحمن المرعشلي

(17) احمد بن على طبرسى، الإحتجاج على أهل اللجاج ، ج 1 ص 142 ، ناشر: مرتضى ، 1403 ق ،مشهد، چاپ: اول  

(18) الحاكم النيشابوري، المستدرك علی الصحیحین، ج 3، ص 4

(19) شيخ طوسى، الأمالي، ص447 ، انتشارات دارالثقافة قم، 1414 ق

(20) تفسیر کبیر جزء پنجم صفحه 223 به نقل از کتاب علی (علیه السلام) در قرآن و سنت/ محمود جوهرچی.

 (21) اهل البیت/16

(22) نساء/74

(23) یوسف/20

(24) بقره/102

(25) مجمع البیان1/535 تفسیر عیاشی 1/120 به نقل از امام باقر (علیه السلام)

(26)فروغ ابدیت، ج 1، ص 427، نشر دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1370 ش

(27)تسنيم،آیت الله جوادی آملی - جلد 10صفحه 258

(28)برداشتی آزاد از :تفسیرتسنيم، جلد 10صفحه 258

.(29) (البقره – 31)

 (30) (الرحمن - 2)

(31) (العلق - 4)

 (32) . (العلق - 5)

(33)در این مورد اقوال متفاوتی وجود دارد و نمیتوان د رمورد آن اظهار نظر دقیق کرد .ازجمله آنکه جلال الدین سیوطی مفسر بزرگ اهل سنت در دارالمنثور ،ج2فص196.آورده است که : رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) شبانه از خانه بیرون آمد و به غار ثور رسید . ابن عباس میگوید :ابوبکر وقتی دید که آن جناب از شهر بیرون میرود به دنبالش به راه افتاد و صدای حرکتش به گوش رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) رسید. آنحضرت ترسید مبادا یکی از دشمنان باشد که در جستجوی اوست .وقتی ابوبکر این معنا را حس کرد شروع کرد به سرفه کردن ،رسول خدا  (صلی الله علیه و آله) صدای او را شناخت و ایستاد تا او برسد .ابوبکر همچنان به دنبال آن جناب بود تا به غار رسید